خلاصهای از مقاله:
در این مقاله قصد داریم بخش اول متن مصاحبه پرمحتوا و جذاب با آمیتیس نوروزی را به شما تقدیم کنیم که اتفاق های تلخ زندگی به خصوص از دست دادن صدا نتوانست او را از مسیر دست یابی به موفقیت خارج کند. ابتدا نگاهی به بیوگرافی این بانوی موفق خواهیم داشت.
آنچه در این مقاله میخوانید:
بیوگرافی آمیتیس نوروزی
اتفاقی که باعث از دست دادن صدای آمیتیس شد
جنگیدن برای به دست آوردن دوباره صدا
چالش های ذهنی آمیتیس نوروزی
چگونه به دیگران انگیزه بدهیم؟
انگیزه درونی خودتان را پیدا کنید
الگوی آمیتیس نوروزی برای موفقیت
بیوگرافی آمیتیس نوروزی
او متولد جنوب ایران است و سالهای بعد مسیر زندگی خود را در کانادا ادامه داد. خانم نوروزی سالهای قابل توجهی از عمر خودش را در معماری سپری کرد. ایشان در کانادا فعال شهری بود. با ایدههای جذابی که برای بهتر شدن شهر تورنتو داشت، در مجلات و رادیوهای کانادایی، بارها و بارها به عنوان شهروند و مهاجر نمونه حاضر شد. همه اینها از تب بهبود بخشیدن جامعه، شهر و آدمهایش نشات میگرفت. همین عوامل باعث شد که او عمیقاً متوجه شود که برای کار معماری ساخته نشده است. به سیم آخر زد و بعد از 16 سال تجربه کار در معماری، جرات کرد و به لایف کوچینگ روی آورد. دورههایش را گذراند تا روحش آرام بگیرد و بتواند رسالت خود را در زمین زندگی کند. در این جا متن مصاحبه کوشا گودرزی با آمیتیس نوروزی را میخوانید.
اتفاقی که باعث از دست دادن صدای آمیتیس شد
کوشا گودرزی: آمیتیس نوروزی معمار سابق، لایف کوچ حال حاضر. اتفاقات عجیب و غریبی در زندگیش افتاد که می دانم یکی از آنها این بود که یک دفعه بی صدا شد. صدای شما رفت! چه شد؟ میتوانید کمی برایمان توضیح بدهید؟
آمیتیس نوروزی: یک سال و نیم پیش بود. یک روز از خواب بیدار شدم. صدا نداشتم.
کوشا گودرزی: بی صدا؟ هیچ چیز؟ یک دفعه اتفاق افتاد یا باعث آن چیز دیگری بود؟
+: یک دفعه اتفاق افتاد. شاید زنگ خطر آن سه چهار ماه قبل به صدا در آمده بود. زندگی من طبق روال معمول پیش می رفت، اما چند تا اتفاق پشت سر هم اتفاق افتاد.
-: اوکی
+: اتفاقات دست ما نیست. دخترم زنگ زد از مدرسه. ماشین به او زده بود. خدا را شکر حالش خوب است الان ولی شوک به من وارد شد.
-: یک شوک اینجا وارد شد.
+: ده روز بعد پدرم حالش بد شد. این اتفاقات پشت سر هم افتاد و روی صدای من تأثیر گذاشت. هرچند در فاصله این اتفاقات سعی کردم مدیتیشن کنم با خودم ولی یک جا گیر افتادم و صدایم رفت.
-: و شمایی که می دانم خیلی دوست دارید با آدمها در ارتباط باشید. آن موقع همچنان معمار بودید؟
+: هم معمار بودم و هم لایف کوچینگ می کردم.
مقاله پیشنهادی: آرامش با مدیتیشن
جنگیدن برای به دست آوردن دوباره صدا
-: هر دو را در کنار هم داشتید. قبل از این که اصلاً برسیم به آن داستان که می دانم برای آن هم یک تصمیم بزرگ گرفتید، یک شیفتی انجام دادید، میخواهم بدانم که چطور با این موضوع جنگیدید؟ الان چطور دوباره صدادار شدید؟
+: خیلی سخت بود.
-: شک ندارم.
+: خیلی سخت بود. چون بیان برای من خیلی مهم بود. گفتن و شنیدن، راه تاثیرگذاری من در کار و روابطم است، عشقی که دارم زندگی می کنم. یک بخش کار من با ابراز و بیان بود. یک مرتبه این از من گرفته شد. دیگر آن را نداشتم. خیلی از دست دادن بزرگی بود.
مقاله پیشنهادی: تصمیم و موفقیت
-: می گویند آدمها وقتی نعمتی را از دست میدهند، تازه به ارزش آن پی میبرند.
+: تازه فهمیدم چقدر شما که راحت حرف میزنید چه حسی دارید و چقدر با کلام میتوان کارهای خوب کرد.
-: مثلاً چه شد و چطور به این موضوع پی بردید؟
+: ببین تأثیر میتواند بگذارد. مثلاً در کار من که لایف کوچینگ است، حتی چند پله قبل از آن، با یک سلام گفتن، با یک حالت چطوره
-: زندگی روزمره؟
+: بله با یک اتفاق ساده، با یک چیز معمولی، میتوانی فضا را عوض کنی.
-: یک تغییری ایجاد میکنی.
+: بله میتوانی تغییر ایجاد کنی. به دیگران کمک کنی. صدا یک ابزار بسیار بسیار مهم است که زیاد به آن توجه نمی کنیم. من در این اتفاق اخیرم فهمیدم چه داشتم.
مقاله پیشنهادی: تغییر نگرش برای زندگی شاد و موفق
چالش های ذهنی آمیتیس نوروزی
-: از چالشهای ذهنیتان بگویید. از سختیهایی که فکر کردید. این که الان که بی صدا هستم دیگران چه فکری میکنند. پس بنشینم خانه.
+: بله، ببینید من یک آدمی بودم که خیلی در صحنه بودم. چه در زندگی شخصیام ، چه در روابط اجتماعی¬ام. چه در کار لایف کوچینگ، چه در کار معماری. آدم در صحنهای بودم و خیلی حضور پررنگی داشتم. این حضور همراه کلام بود. بعد فکر کنید یک مرتبه، آدمی که تأثیر گذاری و نوع بودنش همراه با کلام است، یک دفعه یک چیزی را از دست میدهد و بعد با خودش فکر میکند الان چه کار کند. اولین چالشی که داشتم این بود که حضورم کمرنگ شد. به یک شکلی عقب گرد کردم. بعد پوستم از سبز پررنگ تبدیل شد به خاکستری.
-: چرا؟ از خجالت؟ چه در ذهنتان بود؟
+: احساس میکردم شنیده نمیشوم. با خودم فکر میکردم چطور من را میشنوند.
-: میخواستید در همان نقش ظاهر بشوید، اما نمیدانستید چطور؟
+: بله. شاید به شکلی حالم خوب نبود. اما از آن طرف یک ویژگی که دارم این است که خیلی فریادرس خودم هستم. خیلی زود به کمک خودم میروم. لایف کوچینگ و کاری که میکنم قطعاً بی تأثیر نیست. با خودم گفتم: « من که دارم این راه را میروم، این تجربه از دست رفتن صدا و کار کردن روی برگشت آن، چون همه ما همیشه با یک امیدی زندگی میکنیم، فکر کردم این سفر را بیاورم و از آن نتیجه بگیرم تا به درد خودم و بقیه آدمها بخورد. حالا این آدمها میتوانند افراد نزدیک به من باشند، میتوانند مراجعه کنندگان من باشند و فراتر از آن، دنیا. این یک نقطه عطفی بود تا من از آن فضای پایین آمدن و از دست دادن صدا دوباره برگردم بالا.
-: گفتید در این رابطه یک سری تمرینات داشتید که هر روز اپسیلون به اپسیلون، به حجم صدای خودتان اضافه کردید.
مقاله پیشنهادی: روش های شگفت انگیز تغییر سبک زندگی
چگونه به دیگران انگیزه بدهیم؟
+: اول که تصمیم گرفتم که تجربهام را بنویسم که در حال تبدیل شدن به کتاب است. چون به نظر من تجربیات تک تک آدمها این قابلیت را دارد که یک جا ذخیره بشود و بعد به بقیه انتقال داده شود. پس شروع کردم به نوشتن تجربیاتم. در مواقعی که صدای شما آسیب میبیند، باید به گفتار درمانی بروید و تمریناتی را انجام دهید. یک تمرینی داشتیم. به این صورت که یک جمله را از یک کتاب یا هر جایی انتخاب کنید و آن را هر روز تکرار و با روزهای قبل مقایسه کنید و میزان پیشرفت خودمان را ببینیم. کمی فکر کردم و از آنجایی که دوست دارم هر چیزی که پیش میآید راههای مختلفش را ببینم، برای خودم یک جمله درست کردم. به فارسی و انگلیسی. این جمله این است: «امروز چهارشنبه 20 نوامبر 2019، اسم من آمیتیس است. من هر روز قدمی برای بهبود صدایم بر میدارم. من به خودم باور دارم و میتوانم.» من این جمله را نوشتم. هر روز مینشینم کنار پنجره خانهام، رو به حیاط. این پنجره در فیلمهایی که میگیرم تغییر فصلها را نشان میدهد. گل و بلبل بود، برگها زرد شد و الان برفی است. این جمله را یک بار به فارسی و یک بار به انگلیسی می گویم و ضبط میکنم.
-: مطمئناً روز اول مثل الان که حرف میزنید، نبوده است.
+: بله، نبود. تِرک آن را دارم. میخواهم در کنار کتابم که دارم مینویسم، این را به کمک یک کارگردان خلاق تبدیل به یک فیلم کوتاه کنم. به چه هدف؟ نه این که صدایم خوب شود. این را راهی برای خوب شدن صدایم نمیبینم. اما می خواهم بعد از خودم، همه آدمهای دنیا، هر کسی که ناتوانی چه جسمی و چه فکری دارد، بتواند که این تجربهها را بخواند و به کمک آن به جلو برود.
انگیزه درونی خودتان را پیدا کنید
-: سؤال من همین است که اصلاً انگیزه خودتان از کجا میآید. این اشتیاق برای این که من خوب شدم به خاطر چیست؟ خیلیها می گویند: «من صدایم رفت، پس زندگیام را هم از دست دادم.» میروند یک گوشه مینشینند. این انگیزه، شما از کجا بلند میشود؟
+: از کجا بلند میشود؟ هرچه هست از درون من است.
-: و چرا؟
+: یک چیزی هر روز با ما بیدار میشود. خود من وقتی چشمهایم را باز میکنم، به این فکر میکنم که امروز قرار است چه تاثیری به جا بگذارم. باعث چه رشد و تغییری در خودم و دنیا باشم.
-: این ارزش درونی شما است.
+: این ارزش درونی من و انگیزهای برای شروع یک روز جدید. اثربخشی و تغییر اول برای خودم و بعد دنیای اطرافم.
-: پس همین باعث میشود که بگویید به ابزاری مثل صدایم نیاز دارم که بتوانم این تاثیرگذاری را عملی کنم.
+: بله، خصوصاً حالا که آن را به صورت 100 درصد ندارم میفهمم چقدر میتواند به من کمک کند. میخواهم به شما بگویم که وقتی صدایم به شکل کامل پیش من برگردد، از آنی که قبلاً بودم، از تاثیری که با کلامم بر کارم گذاشتم، فرسنگها جلوتر خواهم رفت.
-: بی نظیر است.
+: چون، تازه فهمیدم که ارزش آن چقدر است.
-: چون نداشتید متوجه شدید.
مقاله پیشنهادی: ویژگی های منحصر به فرد افراد باانگیزه
الگوی آمیتیس نوروزی برای موفقیت
+: توی این راه کسی بود که الگوی خودتان قرار بدهید و بگویید اگر این شخص توانسته است، پس هم میتوانم.
-: بله، خیلی خیلی به آدمها نگاه میکنم. به تک تک آدمها. حتی وقتی سوار اتوبوس میشوم، نگاه میکنم. چند روز پیش، رفتیم یک دوستی را دیدیم که خیلی جدی بیمار است و بدنش ناتوان شده است. بعد نگاه میکردم که با اندک توانی که دارد، چطور سعی میکند که خوراکش را بخورد و با توانی که دارد ادامه بدهد. برود جلو با یک امید و انگیزه. گاهی این مثالها خیلی به ما نزدیک هستند. خیلی از افراد ناشناس از کنار شما رد میشوند و شما به آنها نگاه میکنید و با خودتان میگوید: «واو، او توانسته است. پاشو! پاشو میتوانی.»
-: پس حتماً انگیزه شما، افراد خیلی خیلی بزرگ نبودند.
+: الزما نباید باشند، هرچند خیلی فوق العاده است. من خودم روزها به یک فایل انگیزشی گوش میدهم.
-: مثلاً چه کسی؟
+: مثلاً اوپرا وینفری. ولی نباید از افراد ساده دور و بر خودمان غافل شویم.
شغل ایده آل شما باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ آزادی از المان زمان و مکان برای شغلی که انتخاب می کنید، چقدر اهمیت دارد؟ شروع بیزینس های آنلاین آن هم در یک مارکت پلیس جهانی، یکی از شغل های محبوب جهان است چون فرد را محدود به زمان و مکان خاصی نمی کند و زمینه کسب درآمد دلاری را فراهم می کند. جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص بیزینس بزرگ و پرسود آمازون، پیشنهاد ما مشاهده ویدیوی معرفی این بیزینس است.
پاسخ به نظر