خلاصه ای از مقاله:
در بخش اول این مقاله، متن مصاحبه گزارشگر دانشگاه استنفورد با امید کردستانی از مدیران ارشد گوگل را خواندید. در قسمت دوم، ادامه این مصاحبه را می خوانید. در این جا آقای کردستانی به تجربه کار خود در این شرکت میپردازد.
آنچه در این مقاله می خوانید:
دیدگاه امید کردستانی در مورد فنآوری و هوش مصنوعی
گزارشگر دانشگاه استنفورد: وقتی به گوگل ملحق شدید، چه فکری در سرتان بود؟ در مورد آینده شرکت. آیا استراتژیهای سادهتری برای خروج داشتید یا فکر آن را میکردید که گوگل به اندازه الان بزرگ بشود؟
امید کردستانی: هیچکس فکرش را نمیکرد. حتی خود لریوسرگی هم فکرش را نمیکردند. آنها میدانستند که میخواهند یک فنآوری بزرگ را بسازند اما هیچکس نمیدانست که قرار است تبدیل به یک بیزینس عظیم بشود. چون موضوع فقط هوش نیست. وقتی خودتان وارد حرفهتان بشوید متوجه میشوید. چیزهای زیاد دیگری هم باید جور باشند. مثلا قبلا در مورد زمان نوآوری صحبت کردم. آن موقع موتورهای جستجوی زیادی وجود داشتند اما اصلاً خوب نبودند. نمیتوانستند پا به پای رشد وب پیشرفت کنند. ایندکس اطلاعاتشان کم بود. الگوریتمهایشان به اندازه کافی هوشمند نبود.
بنابراین تنها چیزی که دستگیرتان میشود اطلاعات کم کیفیت و تبلیغات زیادی بود که هدف خاصی نداشتند. بنابراین یک موقعیت خیلی خوب بود که مردم به دنبال اطلاعات بودند و جستجو میکردند اما محصولات خوب نبودند. بنابراین، شرکتی که انقدر یک دست است و به دنبال فنآوری خوب و تجربه محصول عالی است. یک نکته دیگر که باید خوب پیش برود زمانبندی است. وقتی حباب اینترنت ترکید ما خوششانسی آوردیم. خیلی از این دکترها داشتند در جاهایی مثل Pets.com کار میکردند و واقعاً حوصلهشان سر رفته بود و وقتی این شرکتها از بین رفتند ما توانستیم این استعدادهای فوقالعاده را به سمت شرکت خودمان جذب کنیم. بسیاری از آن دکترها هنوز هم اینجا هستند، در تیمهای هوشمصنوعی هستند، این مجموعه استعدادهای شگفتانگیزی که گوگل دارد. بنابراین زمانبندی هم باید خوب باشد. باید خوششانس هم باشید. اینکه من توانستم در آن روزهای اول دوام بیاورم و با لریوسرگی رابطه برقرار کنم و قرارداد خوبی با یاهو و AOL منعقدکنم که به ما کمک کرد بیزینس خود را به جلو ببریم. چند شرکت خریدیم، بنابراین همه اینها باید خوب پیش برود تا یک بیزینس موفق بشود. فقط موضوع فنآوری و کارمندان نیست.
گزارشگر دانشگاه استنفورد: در طول زمان چه تغییراتی کردید؟ مثلاً وقتی به گوگل ملحق شدید فقط ده کارمند بود و هیچ درآمدی هم نبود اما وقتی گوگل را ترک کردید 12 هزار کارمند و بیست میلیارد دلار درآمد بود. شما چه کاری کردید تا آنها بتوانند از پس چنین رشد عظیمی بربیایند؟
مقاله پشنهادی: گوگل چگونه ساخته شد ؟
نقش فرهنگ سازمانی در موفقیت یک برند
امید کردستانی: کار اصلی که باید انجام بدهید ساختن فرهنگ سازمانی است، فرهنگی که در همه کارها برتری را سرلوحه خودش داشته باشد. برتری در محصولات و فنآوری، برتری در استخدام، به نظرم مهمترین کاری که شرکت انجام داده این است که لری وسرگی در نامه موسسان نوشتند که کارمندها از همه چیز مهمتر هستند که درست هم هست. بدون این کارمندها بدون این نوآوری نه تنها آن موفقیت اصلی به دست نمیآمد بلکه موفقیتهای بعدی هم به دست نمیآمد. گفته معروفی هست که نمیدانم از کیست ولی من مطمئناً از آن درکارم استفاده میکنم که میگوید مدیران درجه یک، کارمندهای درجه یک استخدام میکنند، مدیرهای درجه دو، کارمندهای درجه سه استخدام میکنند و مدیرهای درجه سه کارمندهای درجه چهار استخدام میکنند. در گوگل، به نظر من استانداردها بدون تغییر باقی میمانند. مثلاً من افتخار استخدام شریل سندبرگ را داشتهام که الان مدیرعامل فیسبوک هست و این نه تنها یک موقعیت خوب برای تاریخ شرکت بود، بلکه موقعیت خوبی برای شریل هم بود. خود او هم گفت خیلی موقعیت خوبی برای من بود چون شانس این را داشتم که این استعداد فوقالعاده را در شرکت خودم داشته باشم. ما از هم یاد میگیریم، همدیگر را به چالش میکشیم، جنبههای مختلف عملیاتهای شرکت را با هم ایجاد میکنیم. اساس موفقیت برای بخش اعظم این شرکت این است که استاندارد استخدام را انقدر بالا ببریم.
مقاله پیشنهادی: تداوم نوآوری با مارک زاکربرگ
آینده فنآوری و هوش مصنوعی از زبان امید کردستانی
_: حالا که به فنآوری اشاره کردید، دوست دارم نظر شما را در مورد آینده آن بدانم. الان بیش از سی سال است که شما در سیلیکون ولی فعالیت دارید، شرکتهایی مثل Go را دیدید، نسل آخر Vesta Pc، موبایل، اینترنت اشیا، پهپادها. چه چیزی درمورد آینده برایتان جالب است؟ آیا هیچ شرکت کوچکی هست که دوست داشته باشید یا بخواهید در آن سرمایهگذاری کنید؟
+: من خیلی در مورد آینده فنآوری خوشبین هست. یکی از بهترین سخنرانیهایی که خیلی ازآن یاد گرفتم یک سخنرانی TED بود که گوش دادم و یادم نمیآید از چه کسی بود. یک زمانی مرتب به سانفرانسیسکو رفتوآمد داشتم و در راه به سخنرانیها و پادکستهای زیادی گوش میدادم. سخنران داشت درمورد نقش هوشمصنوعی صحبت میکرد و اینکه منجر به بیکاری میشود و نگرانی از اینکه مشاغل زیادی در دنیا از بین میروند. مطمئنا مشکلات کوتاه مدت زیادی در نیروی کار جهانی به وجود خواهد آورد. چون این تغییرات خیلی دگرگونی ایجاد میکنند و این چالش برانگیز است. همه ما باید به دنبال راهحل باشیم تا بتوانیم این دوره انتقال را راحت¬تر طی کنیم. اما مثالی که آن سخنران استفاده کرد همان کاری بود که اخیراً هوشمصنوعی با AlphaGo کرد.Deepmind Technology متعلق به گوگل بود که توانست قهرمان جهان را در بازی GO شکست دهد.
این یکی از بازیهای سخت و استراتژیک است، مثل آن کاری که IBM Blue در شطرنج انجام داد. سخنرانی درمورد این بود که انسان دیگر نمیتواند بازی را از ماشین ببرد. اما اتفاقی که دارد میافتد این است که تیم تغییر کرد است. این انسان نیست که دارد با طرف مقابل بازی میکند بلکه انسان و ماشین الان یک تیم تشکیل دادهاند. به نظر من در مورد هوشمصنوعی و یادگیری ماشینی و تمام این فنآوریها هم همین اتفاق دارد میافتد. شغلهای سطح پایین توسط ماشین جایگزین میشوند. مثلاً کارهای ابتدایی رادیولوژیستها الان به راحتی و بهتر توسط ماشین انجام میشود. من اگر سرطان داشته باشم ترجیح میدهم تخصص یک دکتر به اضافه هوشمصنوعی به کمکم بیایند. ترجیح میدهم به جای اینکه فقط نگاه حرفهای یک دکتر را داشه باشم، ترکیبی از این دو را داشته باشم. فنآوری میتواند مکمل تخصص دانش پزشک بشود. چیزی که من به آن امید دارم این است که دید ما نسبت به فنآوری مثل دید ما نسبت به برق باشد که همه جا جریان دارد و مکمل تمام کارهای ما باشد، مثل آب و برق. مثلاً میتوانید الان آن را بخرید. میتوانید هوشمصنوعی گوگل را بخرید. قیمت آن را را نمیدانم، اما فکر کنم چند سنت باشد برای 4000 هزار نتیجه. این اتفاقی است که الان دارد میافتد. این نوآوری قدرتمندی که دارد رخ میدهد و قرار است جایگزین خیلی از مشاغل بشود در مرکز کشور ما و من خیلی نسبت به مشاغل آینده امید دارم. ابزارهای جدید و آموزشهایی که قرار است اتفاق بیفتند، این هیجانانگیز است.
لحظات کشف در زندگی امید کردستانی
_: ممنون هستم. اگر اشکالی ندارد کمی در مورد زندگی شخصی شما صحبت کنیم.
+: حتما. تا الان داشتم چه کاری میکردم؟
_: اخیراً یک ویدیو از شما دیدم در جشن فارغالتحصیلی دانشگاه سنخوزه که خیلی جالب بود و درمورد لحظات کشف در زندگی خود صحبت کردید. کمی در مورد آن توضیح میدهید؟ و اینکه دیگر لحظات کشف داشتید یا نه؟
+: من همیشه دنبال این لحظات هستم. به نظرم زندگی همیشه پر از سورپرایزهای خوشحال کننده است و از نظر من موفقترین آدمها آنهایی هستند که با این فرازونشیبهای زندگی هماهنگ باشند. اگر بخواهم درمورد تجربه شخصی خودم حرف بزنم، وقتی پدرم فوت کرد، میتوانستم افسردگی بگیرم، معتاد بشوم یا بی خیال زندگی و شغل بشوم. در واقعیت اتفاقی که افتاد این بود که ترکیب رهبری مادرم که زن قویای بود، من همیشه به آدمهای قوی اعتقاد دارم و اینکه خودتان را با آنها احاطه کنید و در تیم خودتان داشته باشید. این تبدیل به اساس رهبری من شد. یک بخش آن هم سخت بود. اگر مادرتان به شمای 14 ساله به عنوان سرپرست خانواده نگاه کند، به منبع استرس دیگری برایتان تبدیل می شود. اما این یک موقعیت دیگر بود برای اینکه نقش رهبری را بپذیرید. تصمیمگیری در مورد اینکه کجا زندگی کنید، به کدام خانه نقل مکان کنید، شغل بعدی.
من ریسکهای زیادی در زندگی کردهام و از مادرم ممنونم که همه اینها را تحمل کرد و از من حمایت کرد اما این فرصتها خودشان را به من نشان دادند. مثل آن قرار ناهاری که با لری و سرگی داشتم. آن لحظهای که فهمیدم میتوانم در AOL همانطور راحت بمانم. البته به جز سوار شدن به آن لیموزین. میتوانم آنجا راحت باشم، یک شغل آسان داشته باشم، برای خودم یک لیست درست کرده بودم. این به شما نشان میدهد چه اشتباهاتی کردید.کمی در مورد پول حرف بزنیم و در جواب این که پرسیدید آیا از همان اول میدانستم که در گوگل قرار است موفق باشم. یک لیست تهیه کردم و همه تحصیلات فنی خودم را یادداشت کردم. کاری به قانون اعداد و ارقام بزرگ نداشتم چون سهام من بعد از خرید AOL در Netescape از 15 به 75 رسیده بود. خیلی افزایش زیادی بود. با خودم گفتم ادامه این افزایش ممکن نیست اما دو برابر کردن آن ممکن است و اصلا توجهی به سرمایه بازار AOL و غیر ممکن بودن دو برابر کردن سرمایه و قانون اعداد بزرگ نداشتم. اینها را در لیستم لحاظ کردم. سهامی که در AOL داشتم و در گوگل خوششانس بودم که توانستم سر یک درصد خوبی از شرکت مذاکره کنم. آن موقع فکر میکردم که گوگل را به قیمت چند صد میلیون دلار به یک شرکت دیگر بفروشیم و سهم من هم مثلاً 3 میلیون دلار میشود. گفتم این که خیلی شبیه به درآمدم از AOL هست. یک نگاهی به آن کردم و گفتم پول برایم مهم نیست میروم به جایی که بیشتر به من خوش بگذرد و تصمیم گرفتم که به گوگل ملحق بشوم.
بنابراین موقعیت خودش را به شما نشان میدهد و من آن تصمیم را گرفتم نه بخاطر اینرکه سهم زیادی در گوگل داشتم و تقریباً به مؤسس گوگل تبدیل شده بودم. آن لحظه، آن لحظه کشف بود که فهمیدم قرار است بیشتر یاد بگیرم. قرار است لذت ببرم. به نقطهای در زندگیم رسیدم که میتوانم ریسک کنم و این کار را کردم. این همان لحظه کشف هست که موقع صحبت کردن با همسرم داشتم وقتی میخواستم به توییتر ملحق بشوم باز هم خیلی برایم راحتتر بود که در گوگل بمانم و هرروز در روزنامهها به من انتقاد نشود و مردم توییتهای بد برایم نفرستند. هروقت که یک توییت درباره رییس جمهور مینویسم، یک سری توییت برایم میآید که توجه بیشتری به سهام توییتر داشته باشید یا بروید مشکلات را با جک، مؤسس توییتر، حل کنید.
بنابراین اگر در گوگل مانده بودم خیلی راحتتر بودم. در مقابل چیزی که دارد در توییتر اتفاق میافتد. اما من عاشق کارم هستم،. خیلی بیشتر لذت میبرم، خیلی بیشتر چالش را تجربه میکنم و این یکی از جدیدترین لحظات خاص برای من بوده است.
دنبال نمودن شیوه زندگی و در واقع لایف استایل افراد موفق جهان، یکی از راهکارهای مهم برای پیدا کردن راه درست زندگی و کسب کار می باشد. آشنایی با افراد موفقی که عملکرد آنها در زندگی، مورد علاقه شما می باشد، تصویرسازی شما از یک زندگی صحیح را بهتر و طی کردن مسیر پیشرفت و موفقیت را برای شما آسانتر می سازد. دقیقا همان نکته ای که در مجموعه برنامه های جذاب و رایگان هیروتایم به آن می پردازیم.
پاسخ به نظر