خلاصه ای از مقاله
شکست رشتهای است که هدفها را به هم مرتبط می سازد و آنها را به سمت موفقیت سوق می دهد. یکی از جنبههای فکری که در هر کتابی در مورد موفقیت قابل مشاهده است، فراگیر بودن شکست به عنوان مقدمه پیروزی است.
آنچه در این مقاله می خوانید:
از شکست تا موفقیت
شاید از دید شما کمی غیرمعمول یا غیرعقلانی به نظر برسد اما زمانی که شما به الگوهای تغییر تاریخی، تحول محصول یا معرفی روشهای جدید فکری نگاه کلی میاندازید، تقریباً میبینید که همیشه شکست در تمامی آنها حاضر بوده است. شکست تنها تلاشی است که به طور پیوسته شما را به سمت موفقیت، رشد و پیشرفت هدایت میکند. شکست رشتهای است که هدفها را به هم مرتبط می سازد و آنها را به سمت موفقیت سوق می دهد. یکی از جنبههای فکری که در هر کتابی در مورد موفقیت قابل مشاهده است، فراگیر بودن شکست به عنوان مقدمه پیروزی است.
مهمترین رفتار تکاملی که در ذهن وجود دارد، بدون شک همین رفتار است که عمیقاً در هر یک از ما القا شده است و از همان بدو تولد در هر تصمیمی که به طور خودآگاهانه و ناخودآگاهانه اتخاذ میکنیم، وجود دارد. اولین باری که انگشت خود را با شعله آتش سوزاندید را به یاد بیاورید، یا زمانی که از بلندی سقوط کردید و به خودتان آسیب رساندید. یا حتی میتوانید احساسی را به یاد بیاورید که پیش از برداشتن اولین قدم های نامطمئن خود داشتید.
اصل اساسی در هر یک از این موقعیتها، شناخت و درس گرفتن از شکستها است. یکی از ویژگیهای مهم تکامل ما انسانها این است که از شکستهای خود درس میگیریم و همزمان از هوش خود کمک میگیریم تا در مورد رسیدن به موفقیت، نظریهپردازی کنیم.
ترس از شکست
موضوع جالب این است که چرا برخی از افراد بدون توجه به شکست، همچنان تعهد بی قید و شرط برای رسیدن به پیروزی دارند اما برخی دیگر با تجربه شکست، انگیزه خود را از دست داده یا از ادامه دادن میترسند. آنها مسیر خود به سمت اهدافشان را با یک بیزاری عمیق از شکست طی میکنند. این بیزاری فرصت یادگیری را از آنها گرفته و روی چشم انداز آینده آنها تأثیر منفی میگذارد. آیا این ترس از شکست به شکل ترس از اخراج در محیط کار خود را نشان میدهد؟ یا در خانه به شکل ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن توسط والدین به نمایش در میآید؟
حقیقت این است اهمیت اینکه این ترس در کجا و چگونه به وقوع میپیوندد در مقایسه با شناخت معنای واقعی آن از اهمیت خیلی کمتری برخوردار است. برخی از افراد در تمام عمر خود این مسیر ناهماهنگی شناختی را طی میکنند چرا که به دلیل ترس از پذیرفتن کاستیهای خود، تمایلی به درس گرفتن از شکست نداشته و آن را نادیده میگیرند.
شناخت، درک یا پذیرش یک اشتباه بعد از وقوع آن یک امر ضروری برای رسیدن به موفقیت در آینده به شمار میرود. زمانی که شکستی اتفاق افتاد با شناسایی آن میتوانید با شکستن دور باطل اشتباهات، به یک راه حل بالقوه دست پیدا کنید. همانطور که میبینید، بزرگترین شکست ما، عدم تأیید شکست و دستیابی به یک راه حل مناسب است. در حقیقت شکست بزرگترین مانع ما در مسیر موفقت نیست، بلکه این عدم توانایی ما در پذیرفتن شکستها است که مانع اصلی بشمار میرود. تنها زمانی میتوان شکست را مدیریت کرد که در ابتدا آن را فهمیده و درک کرده باشیم. به جای ترس از شکست، باید بتوانیم آن را به عنوان یک جرقه خلاقانه تشخیص دهیم. شکست صرفاً تنها یک مسیر را رد میکند اما در عین حال به ما پتانسیل لازم برای شناسایی مسیرهای جایگزین را میدهد.
حرکت در مسیر موفقیت
پذیرفتن شکست به عنوان بخشی از فرآیندی که به دستیابی به موفقیت منجر میشود، کار دشواری است. اینکه بتوانید صدایی که همراه با شکست تکرار میشود را نادیده گرفت هم کار بسیار چالش برانگیزی است. بیهوده گویی، انتقاد و توهین مداوم میتواند منجر به از کار افتادگی شود. از این موارد دوری کنید و بدانید که جنگیدن در مسیر به سمت موفقیت تنها راهی است که میتوانید از طریق آن به هر چیزی که برایتان اهمیت دارد، دست پیدا کنید.
شکست و موفقیت دو فاکتور جدایی ناپذیر هستند. شکست موفقیت آمیز میتواند در عملکرد شما و آنچه که از آن یاد میگیرید خود را نشان دهد. در حالی که شکست بدون عمل، تنها پشیمانی را به همراه خواهد داشت. اگر قرار باشد از چیزی بترسید، به شما توصیه می شود که تنها از تلاش نکردن بترسید. شکست به هیچ عنوان به این معنا نیست که ایدههای شما مناسب نیستند، بلکه یک گام ضروری برای رسیدن به موفقیت به شمار میروند.
مقاله پیشنهادی: در مسیر موفقیت بدون توقف گام بردارید | عزت خواه دات کام
رسیدن به موفقیت تنها با شکست خوردن ممکن است
حقیقت این است که اگر شما شکست نخورید، به اندازه کافی تلاش نکرده یا به قدر کافی در مسیر رسیدن به هدفهای خود ریسک پذیر نخواهید بود، دیگر رویاپردازی نمیکنید یا به دنبال تحقق هدفهای غیرقابل تصور نمیروید. تنها در این حالت است که راه رسیدن به موفقیتهای چشمگیر و بی سابقه برای شما باز خواهد شد. اگر شما تاکنون شکست نخوردهاید، زندگی هم نکردهاید. شکست مثل زخمی است که هم روی بدن و هم درون قلب انسان وجود دارد و شما نباید هیچگاه به خاطر آن احساس خجالت کنید.
این مسئله در زمینه تکامل شما و تبدیل شدن به کسی که امروز هستید، برای شما الهام بخش خواهد بود. شکست همیشه عاملی میباشد که شما را به سمت موفقیت، پیشرفت و دستیابی به هر هدفی که تا به حال داشتهاید، سوق میدهد. مطالعه زندگی افراد موفق می تواند ما را در درس گرفتن از شکست یاری کند.
بیل گیتس: او تا زمانی که کار در دانشگاه را رها نکرد و در اولین تجربه بیزینس خود با پل آلن، شریک خود در مایکروسافت، شکست نخورد، نتوانست به موفقیت دست پیدا کند. هرچند که ایده اولیه آنها نتیجه نداد، اما بیل گیتس در کار بعدی خود موفق شد و با توجه به درسی که از شکست گرفت، توانست امپراطوری جهانی مایکروسافت را به راه بیندازد.
والت دیزنی: امروزه شرکت دیزنی از طریق تجارت، فیلمسازی و تأسیس شهربازی در سرتاسر جهان میلیاردها دلار کسب درآمد میکند. اما والت در شروع کار سختی زیادی را تحمل نمود. او توسط یک سردبیر روزنامه به دلیل «نداشتن قدرت تصور و ایدههای خوب» از کار خود اخراج شد. بعد از آن دیزنی کسب و کارهای زیادی را تجربه کرد که تمامی آنها عمر کوتاهی داشته و به ورشکستی و شکست او منجر شدند. با این حال او دست از تلاش بر نداشت و در نهایت توانست به ایدهای دست پیدا کند که او را به موفقیت رساند.
آلبرت انیشتین: زمانی که ما اسم انیشتین را میشنویم، اولین چیزی که به ذهنمان خطور میکند، کلمه نابغه است. اما او در طول زندگی خود همیشه این چنین نبوده است. انیشتین تا چهار سالگی نمیتوانست حرف بزند و تا 7 سالگی هم توانایی خواندن نداشت. همین امر سبب شد که معلمان و والدین او تصور کنند که او کندذهن و ضد اجتماعی است. در نهایت او از مدرسه اخراج شده و مدرسه پلی تکنیک زوریخ هم او را نپذیرفت. شاید برای او رسیدن به این ویژگیها نسبت به سایرین کمی بیشتر طول کشید اما همه میدانند که او در نهایت توانست جایزه نوبل را برنده شده و چهره فیزیک مدرن را تغییر دهد.
وینسنت ونگوگ: او تا زمانی که زنده بود، تنها توانست یکی از نقاشیها خود را به فروش برساند که خریدار آن هم دوست او بود و بابت آن مبلغ ناچیزی را دریافت کرد. در حالی که او هیچ وقت نتوانست در طول زندگی به موفقیت دست پیدا کند و گاهی حتی برای کامل کردن بیش از 800 اثر شناخته شده خود گرسنگی را هم تحمل میکرد، اما امروزه ارزش این آثار میلیونها دلار است.
جی. کی. رولینگ: او امروزه توانسته است بیش از آنکه بتوان تصورش را کرد با نوشتن کتاب هری پاتر ثروتمند شود. اما پیش از انتشار مجموعه رمانهای خود، رولینگ فردی با افسردگی شدید بود که از همسر خود طلاق گرفته و در کنار کار در مدرسه و نوشتن رمان خود، از فرزندش هم نگهداری میکرد. او توانست با تلاش زیاد و داشتن اراده قوی در طول تنها 5 سال از یک زندگی پر از سختی به یکی از ثروتمندترین زنان جهان تبدیل شود.
امیدواریم با ارائه این مطالب به پیشبرد اهداف شما کمک شایانی کرده باشیم. اگر شما دوست عزیز و همراه گرامی سایت عزت خواه دات کام مشتاق هستید در زندگی شخصی و کاری عملکرد بهتری داشته باشید، یک پیشنهاد ارزشمند برای شما داریم و آن مطالعه مقاله آشنایی با دوره پاراسل زندگی و تماشای ویدیو معرفی این دوره است. در پاراسل زندگی با روشی کاربردی برای ساخت یک زندگی ایدهآل با شما همراه خواهیم بود.
پاسخ به نظر