خلاصه ای از مقاله:
در این مقاله، متن مصاحبه مایکل کارسون با کریس گاردنر نویسنده کتاب در جست و جوی خوشبختی را می خوانید. او در دهه 1980 بی خانمان بود و از شدت فقر به همراه پسرش در توالت راه آهن زندگی می کرد. بعدها وی توانست به یکی از بزرگترین کارآفرینان آمریکا تبدیل شود.
آنچه در این مقاله می خوانید:
آشنایی با کریس گاردنر
مایکل کارسون: خوش آمدید به Leader’s Room. من مایکل کارسون هستم و افتخار دارم که امروز اینجا باشم. Leader’s room یک ابتکار توسط Iclif leadership و مرکز فرمانداری است. در این اینجا ما رهبرانی را از سراسر جهان دعوت میکنیم تا در مورد فلسفه رهبریشان، ارزشها، اهداف و ذهنیتی که باعث موفقیت آنها شده است صحبت کنند. امروز افتخار داریم که با کریس گاردنر، کارآفرین، خیّر، و مرد موفقی صحبت کنیم که داستان زندگی او به رمانهای Horatio Alger تشبیه شده است. داستانی در مورد از عرش تا فرش و از فرش تا عرش. امروز با کریس در مورد تجربه باورنکردنی و زندگی حال حاضر او صحبت میکنیم. کریس خوش آمدید بهRoom Leaders .
کریس گاردنر: مایکل
مایکل کارسون: حالتان چطور است؟
کریس گاردنر: ممنونم. خیلی از شما ممنونم. معرفی خیلی خوب بود، اما آن قسمت از عرش به فرش، اصلاً چیزی درباره اش نمیدانم. اصلاً دوست ندارم این قسمت را ببینم.
مایکل کارسون: بسیار خوب. کریس من یک کلیپ از شما دیدم که داخل تاکسی نشستهاید و طرف از شما میپرسد: «چقدر پول داخل جیبت داری؟» و شما شروع میکنید به شمردن اسکناسها و طرف میگوید: «اصلاً اسکناس خرد نداری؟» و شما میگویید: «من پول نقد دوست دارم.» در این مورد صحبت کنید.
کریس گاردنر: میدانید شما دارید با کسی صحبت میکنید که زمانی 10 دلار بیشتر خیلی برایش مهم بود. 10 دلار بیشتر برای من یعنی یک دقیقه بیشتر میتوانستم نفس بکشم.
رویاپردازی کنید و موفق شوید
-: کریس! میتوانید یک خلاصه چند دقیقهای از زندگیتان به ما بگویید؟
+: نمیدانم که بتوانم به این راحتی انجامش بدهم یا نه. اما میتوانم بگویم که مطمئنم قضیه فقط مربوط به من نمی شود. این یک قانون جهانی است که همه اجازه دارند رویاپردازی کنند. همه آنهایی که اجازه دارند و به آنها گفته اند که شما میتوانید این کار را انجام بدهید. میتوانید چیزی که میخواهید باشید. این اجازه را دارید، از آنها استفاده میکنید و به آن اعتقاد دارید. من خوشبخت بودم که تا الان نه تنها به فرزندانم هم این اجازه را دادم، بلکه توانستم به یک نسل دیگر هم این اجازه را بدهم و آن را با کل دنیا در میان بگذارم. باعث افتخار من است که امروز اینجا در کوالالامپور هستم و صادقانه میگویم خیلی از مردم از من میپرسند مقصد بعدی تو کجاست یا کجا بودید. اینها مهم نیست. مهم این است که من در حال حاضر در کوالالامپور مالزی هستم و باعث افتخارم است که اینجا هستم. دوباره ممنونم که من را دعوت کردید.
انگیزه اصلی کریس گاردنر در زندگی چیست؟
+: ممنون از شما. کریس انگیزه شما و ارزش هایتان که زیربنای کارتان هستند، چیست؟
-: اجازه بدهید این طور جواب بدهم. میخواهم در مورد دو تصمیم خیلی بزرگ در زندگی خود بگویم. وقتی 5 سالم بود تصمیم گرفتم وقتی بزرگ شدم و بچه دار شدم پدری باشم که بچه هایم بدانند پدرشان کیست. این بزرگترین تصمیمی است که در کل زندگی خود گرفتهام. به همین خاطر است که ما الان اینجا هستیم و داریم صحبت میکنیم. مورد دوم این است که چون مادرم به من اجازه داده بود که هر رویایی میخواهم داشته باشم، من یک تصمیم دیگر گرفتم و آن این بود: هر کاری که در زندگی انجام میدهم در سطح جهانی انجام بدهم، نه اینکه خوب آن را انجام بدهم یا خیلی خوب، بلکه در سطح جهانی باشم. اینکه میگویید انگیزهتان چه بود، انگیزه من تا امروز این بوده است: اگر مهمترین چیز در دنیا برایم نباشد، یکی از مهمترین چیزها این است که خودم ، نسخه بهتر خودم را ببینم. حال چه از لحاظ ذهنی، جسمی، احساسی، معنوی، و مالی. من میخواهم از تمام ظرفیت خود استفاده کنم. ممکن است هفتاد هشتاد یا نود درصد توانایی خود را استفاده کرده باشم . اما نمیدانم که تابه حال همزمان از صد در صد ظرفیت خود استفاده کردم یا نه. این انگیزه اصلی من است.
نقطه عطف زندگی کریس گاردنر چه بود؟
-: ما در Iclif در مورد انرژی رهبری زیاد صحبت میکنیم. این که سه منبع انرژی برای رهبری وجود دارد.یکی ارزشها است که من از شما در موردش سؤال کردم. یکی دیگر هدف است. این که چرا من اینجا هستم. یکی دیگر ذهنیت است. شما در کتابتان، «در جستجوی خوشبختی»، در مورد یک نقطه عطف در سال 19970 نام بردید که نشسته بودید و بازی March Madness رو نگاه میکردید و جملهای شبیه به این گفته اید: «این بازیکنان، روزی میلیونها دلار پول در می آورند.» و مادر شما از اتاق کناری چیزی میگوید.
مقاله پیشنهادی: روشهای شگفتانگیز تغییر سبک زندگی
+ : بله. مادرم دنیای من را تغییر داد. مسابقات بسکتبال دانشگاهی بود و من داشتم نگاه میکردم. گزارشگر داشت هیجان بازی را زیاد میکرد و درباره پولی که این بازیکنان قرار بود به دست بیاورند، صحبت میکرد. فقط به این خاطر که میتوانستند بدوند، بپرند و توپ را بگیرند. من هم همینطور داشتم با تلویزیون حرف میزدم و میگفتم: «یک روزی این فرد میلیونها دلار پول در خواهد آورد.» مایکل خدا را شکر میکنم که مادرم حرف من را شنید و گفت: «پسرم تو هم اگر بخواهی می توانی روزی یک میلیون دلار در بیاوری.» پیش از این که مادرم آن حرف را بزند، هرگز به ذهنم خطور نکرده بود. اما وقتی آن را گفت، دیگر از ذهنم بیرون نرفت و تبدیل شد به بخشی از ژنتیک معنوی من. مادرم ادامه داد: «پسرم اگر میخواهید وارد تیم بشوی برو باشگاه، اگر می خواهی مالک تیم بشوید، برو به کتابخانه.» چیزی که باعث میشود این حرفها هنوز هم خارقالعاده باشند، این است که امسال من درخرید یک تیم NBA شکست خوردم. من یک تیم تشکیل دادم تا تیم Atlanta Hawks در NBA را بخرم. قیمت پیشنهادی من هفتصد میلیون دلار بود. هفتصد میلیون دلار، دومین قیمت بالایی که برای خرید یک تیم بستکبال پیشنهاد شده است و من شکست خوردم. گفتم: «مامان در مورد این بخش به من چیزی نگفته بودید.» میدانید چیست؟ این مهم نبود، چون حکم تمرین را برای من داشت. تمرین بود. یک بار کویینسی جونز به من گفت: «بهترین آوازی که تا حالا شنیده مربوط به زمانی بوده که مایکل جکسون در حال تمرین آن بوده است.» فیل جکسون یک بار گفت: «بهترین بازی بسکتبالی که تا حالا دیده تمرین مایکل جردن بوده است.» من از تمرین خوشم می آید. دوباره برمیگردم.
-: در حال حاضر دارید برای چه تمرین میکنید؟
+: برمیگردم. فقط همین را میتوانم بگویم. برمیگردم. به من اعتماد کن و این گفتگویمان را به خاطر داشته باشید.
راز دست یابی گاردنر به آرزوهایش
-: بسیار خوب. این ارزشهایی که مادرتان به شما یاد داد این بود که آرزوهای بزرگ داشته باشید. هر آرزویی که می خواهید داشته باشید و باور کنید که از پس آن برمی آیید و میتوانید به آنها برسید. واقعیت دادن به این آرزوها، مساله ای دیگر است. در این مسیر، شما به موانع زیادی برخورد کردید که باید بر آنها غلبه میکردید.مردم میگفتند که چرا شما جسارت برای رسیدن به این اهداف را دارید؟ چطور از پس آنها برآمدید؟
+: من به آنها گوش ندادم.
-: به آنها گوش ندادید.
+: میتوانستم صدای مادرم را بشنوم . میتوانستم بشنوم که میگوید: «تو میتوانی به هرجا که بخواهی برسی.» هیچ وقت فراموش نمیکنم. نقل شده است که دکتر مارتین لوتر کینگ، شب قبل از ترورش، داشته با یک گروه از پاکبانان درممفیس تنسی صحبت میکرده است و به آنها گفته: «هر کاری که در زندگی خود انجام میدهید، باید بهترین باشید.» کلماتی که به کار برد این بود: اگر می خواهی پاکبان باشی باید بهترین پاکبان دنیا باشی. حرفهای مادرم و حرفهای دکتر کینگ به من میگفت دنبال دکمهای باشم که من را روشن کند. و این همان نکتهای است که من به همه افراد در سراسر دنیا میگویم. من نمیدانم چطور این کار را انجام بدهند، ولی تنها کاری که باید بکنند این است که دکمه روشن کننده خود را پیدا کنند. اما از یک موضوعی مطمئن هستم. خیلی از ما میدانیم دکمه کجا است، اما میترسیم آن را فشار بدهیم.
از اینکه ما را در این مقاله همراهی کردید، سپاسگزاریم. آرزوی ما موفقیت و شادکامی شما در تمام مراحل زندگی است و امیدواریم در گروه افراد موفق قرار بگیرید. به همین خاطر هدیه ما برای شما مجموعه برنامههای هیروتایم با محوریت معرفی افراد موفق است. امیدواریم با تماشای ویدئوهای رایگان هیروتایم راه موفقیت را پیدا کنید.
ادامه این مصاحبه را در مقاله کریس گاردنر از فقر تا ثروت میلیاردی بخوانید.
پاسخ به نظر