خلاصه ای از مقاله
هر شخصی میتواند در نقطهای از زندگی برای ایجاد تغییر در زندگی، تغییر مسیر گذشته و باز کردن درهای موفقیت به روی خود تصمیمهای خلاقانهای بگیرد. در این مقاله قصد داریم به 4 تصمیم مهمی بپردازیم که زندگی استاد حسین عزت خواه را تغییر داد.
آنچه در این مقاله می خوانید:
- ایدههایی برای تغییر زندگی
- انتخاب مربی برای زندگی خود
- خوشحالی را به زندگی خود دعوت کنید
- در آغوش کشیدن مشکلات و سختیها
- خودتان را الگو قرار دهید
ایدههایی برای تغییر زندگی
هیچ فرد موفقی را نمیتوان یافت که از بدو تولد و در تمام مسیر زندگیاش همیشه موفق بوده باشد. هر شخصی میتواند در نقطهای از زندگی برای ایجاد تغییر در زندگی، تغییر مسیر گذشته و باز کردن درهای موفقیت به روی خود تصمیمهای خلاقانهای بگیرد. در این مقاله قصد داریم به 4 تصمیم مهمی بپردازیم که زندگی استاد حسین عزت خواه را تغییر داد.
تصمیم اول: انتخاب مربی برای زندگی خود
استاد حسین عزت خواه تصمیم گرفتند که در زندگی خودشان یک مربی داشته باشند. شاید بپرسید بر چه اساسی باید یک مربی انتخاب کنید. در هر مسیری که میخواهید قدم بگذارید و برای هر شغلی که به آن علاقهمند هستید و شور و اشتیاق نسبت به آن دارید یا کاری که میخواهید انجام دهید، باید بر همان اساس به دنبال پیدا کردن بهترین مربی باشید.
شما میتوانید یا به صورت حضوری با آن مربی در ارتباط باشید یا به شکل اینترنتی، مثلاً کتابهایش را بخوانید و ویدئوهایش را تماشا کنید. در هر حال، وجود این مربی لازم است. قرار است تم زندگی شما، حداقل در ابتدای کار کمی شبیه یک نفر دیگر شود و چه خوب است که از بهترین تمها استفاده کنید. اگر میخواهید نقاش شوید، خواندن زندگی نامه نقاشها، کمک بسیار زیادی به شما خواهد کرد و نقاشی که حال و هوای او بسیار به شما شبیه است را دنبال کنید و از او یاد بگیرید.
-
خودتان را پیدا کنید
در قدمهای بعدی، خودتان را پیدا کنید. شاید بپرسید چرا این مربی باید در جهت راه شما باشد. به این خاطر که ما زمانی میتوانیم خوب یاد بگیریم که نظر خوبی نسبت به آن مربی و به محیطی که در آن آموزش میبینیم داشته باشیم. زمانی که شما کتابی را میخوانید، وقتی میتوانید با آن ارتباط خوبی برقرار کنید، یا به آن نویسنده علاقهمند شوید که کمی بیشتر آن را درک کنید، کمی از حال و هوای مغز آن نویسنده لذت ببرید و بتوانید رابطهای ذهنی با آن برقرار کنید. پس داشتن یک مربی بسیار مهم است.
-
مدیریت زمان را یاد بگیرید
مورد دیگری که باید به آن توجه کنید این است که یاد بگیرید زمان خود را حتی در زمان یادگیری مدیریت کنید. شاید لازم باشد که ما مطالب زیادی را یاد بگیریم، اما این بسیار مهم است که چه مطالبی را با چه سرعتی یاد بگیریم. سرعت یادگیری خودتان را بالاتر ببرید و اگر میخواهید کتاب بخوانید سرعت خواندنتان را افزایش دهید. اگر ویدئو تماشا میکنید، در ابتدای کار سعی کنید که آن را روی سرعت 25/1 بگذارید، بعد آن را 5/1 برابر کنید.
سپس آن را 2 برابر کنید تا بتوانید سریعتر به جلو حرکت کنید و سریعتر اطلاعات را دریافت کنید. کمکم مغز شما یاد میگیرد که سریعتر اطلاعات را پردازش کند و نکاتی که مهم هستند و میخواهید یاد بگیرید را درک کنید و فهم شما بالاتر برود. همچنین یاد بگیرید به خاطر موقعیتی که در آن هستید، حتی اگر در مرحله یادگیری هم هستید، بسیار قدردان باشید.
از خودتان قدردانی کنید که در حال یادگیری یک مسیر یا حرفه هستید. خوشحال باشید که در مسیر آن هستید. همین خوشحالی، باعث ایجاد آرامش عجیبی در درون شما خواهد شد و ذهن شما میتواند درصد بیشتری در یادگیری به شما کمک کند و مسیر برای شما آسانتر خواهد شد.
تصمیم دوم: خوشحالی را به زندگی خود دعوت کنید
قرار نیست شما صرفاً فقط زمانی که در کاری مهارت لازم را به دست آوردید یا به خواسته مورد نظرتان رسیدید، خوشحال باشید. استاد حسین عزت خواه بارها در ویدئوهای خود تکرار کردهاند و همین موضوع برای خود ایشان هم اتفاق افتاده است. ایشان زمانی تصور میکردهاند که اگر اوضاع مالیشان خوب شود، از آن موقع به بعد از زندگی خودشان لذت خواهند برد، یا کارهایی را انجام میدهند که دوست دارند و از آن لذت میبرند. این تصور کاملاً غلط بود. زمانی استاد عزت خواه با خودشان فکر میکردند: «اگر میلیونر شوم، دیگر وقت آن میرسد که از زندگی خودم لذت ببرم، آن موقع است که میتوانم به نقاط مورد علاقهام سفر کنم یا کارهای شگفت انگیز و هیجان انگیزی انجام دهم.»
ایشان میگویند: «زمانی که به درآمد 1 میلیون دلاری دست یافتم، عدد دیگری در ذهنم شکل گرفت.» آنجا بود که جرقهای در ذهن ایشان شکل گرفت. چون متوجه شدند که گویا در حال تبدیل شدن به یک ربات هستند. رباتی که هدف گذاری میکند، مثلاً ابتدا درآمد 100 هزار دلاری، بعد 200 هزار دلاری، 500 هزار دلار، 1 میلیون و بعد 50 میلیون دلار. به همین نحو روزها سپری میشود، غافل از این که از زندگی لذت ببرید.
این تنها یک نگرش است و شما باید آن را تغییر دهید. چون شما با نوشیدن یک فنجان قهوه یا چای، خوردن میوه یا غذا هم میتوانید به شادی برسید و اینها همه به نگرش شما مربوط میشود. آیا به دنیا به همین شکل نگاه میکنید؟
-
لذت بردن از مسیر زندگی
لذت بردن این نیست که دقیقاً شما به همان هدف برسید. شما در مسیر هم میتوانید لذت ببرید. شما نباید خودتان را شرطی کنید که اگر 100 هزار دلار پول داشته باشید یا مبلغ خاصی در حساب بانکی خود داشته باشید، یا ماشین مورد علاقهتان را بخرید، در آن صورت است که خوشحال خواهید بود. نه، این یک نگرش اشتباه است. شما حتی زمانی که پیاده تا نمایشگاه ماشین میروید تا فقط آن را ببینید، باز هم میتوانید لذت ببرید. فقط تغییر نگرش مهم است.
برخی از افراد ممکن است بگویند وقتی اتومبیلی که دوست داریم را نداشته باشیم، لذت بردن و خوشحال بودن دیگر معنایی ندارد. در جواب این افراد باید گفت که شما در حال از دست دادن روزهای زندگی خود هستید. مراقب باشید که خودتان را شرطی نکنید و نگویید من اگر به هدف مورد نظرم برسم، آن وقت خوشحال خواهم بود. این نگرش اشتباه است، زیرا شما باید در مسیر هم خوشحال باشید.
زمانی ممکن است با خودتان تصمیم بگیرید قله یک کوه را فتح کنید. ممکن است با خودتان فکر کنید: «اگر به قله رسیدم و پرچم را در آنجا نصب کردم، آن وقت خوشحال خواهم بود.» این نگرش اشتباه است، چون شما 99/99 درصد که همان مسیر باشد را از دست دادهاید و هیچ لذتی نبردهاید. چون مسیر کوهستان بسیار زیباتر از قله کوه بود! آیا حواستان به این نکته بود و از مسیر لذت بردید؟ آیا در مسیر خود توقف کردید تا ببینید چه مناظری در اطرافتان هست؟ یا فقط مسیر را طی کردید؟ یا فقط عددها (درآمد مورد نظر) و هدفها، بزرگتر شدند؟
شما از زمانی که خودکار به دست میگیرید تا هدفهای خودتان را روی کاغذ بنویسید، باید لذت ببرید. چون این فقط یک نگرش است و شما میتوانید به راحتی آنها را تغییر دهید. برای این کار هم نیازی به پول، رابطه و غیره ندارید. خود شما باید این نگرش را عوض کنید. اگر در حال رسیدن به هدفتان هستید، باید از آن لذت ببرید. شما باید بتوانید از زندگی خود لذت ببرید. این فقط یک نگرش است که باید آن را بسازید. به خاطر داشته باشید که رسیدن به هدف نباید برای شما شرطی شود.
تصمیم سوم: در آغوش کشیدن مشکلات و سختیها
استاد عزت خواه بارها بر این نکته تأکید کردهاند. زمانی که یک سختی و چالش در زندگی خود میبینید یا مشکلی که حل نمیشود، جلوی آن بنشینید و با آن سر یک میز صحبت کنید. قرار ملاقاتی با خودتان بگذارید، به آن فکر کنید و مشکل را حل نمایید. چرا میگوییم که به اصطلاح با مشکلات خود بر سر یک میز بنشینید و با آنها صحبت کنید؟ جواب بسیار ساده است. فرض کنید شما یک پزشک هستید و بیمار به پیش شما میآید و میگوید من بیماری قلبی دارم.
در این شرایط آیا کنار بیمار مینشینید، او را در آغوش میگیرید و گریه میکنید و می گویید چقدر این درد بد و کشنده است؟ یا چون برای درمان پیش شما آمده است به او می گویید که برای انجام عمل جراحی آماده شود؟ سناریوی دیگر این است که شما در حال نقل مکان از یک خانه به خانهای دیگر هستید. زمانی که با یک شرکت حمل و نقل تماس میگیرید تا این کار را برای شما انجام دهند، آیا حاضر میشوند به شما کمک کنند یا می گویند: «اسباب کشی کار بسیار سختی است! کاری است که انرژی انسان را میگیرد و اصلاً هم لذت بخش نیست.»
مطمئناً در جواب به شما خواهند گفت که «آماده خدمات رساندن به شما هستیم و برای اسباب کشی به شما کمک خواهیم کرد و زندگی را برای شما راحتتر خواهیم کرد.» زمانی که شما وارد یک کمپانی میشوید که کار مشاوره انجام میدهند، برای مشکلات شما گریه نخواهند کرد بلکه به شما مشاوره میدهند و میخواهند مشکلات شما را حل کنند. حال واقعاً چرا ما این کار را برای زندگی خودمان انجام نمیدهیم؟
زمانی که در کسب و کار، روابط و درس و تحصیل، با مشکلی برخورد میکنیم، چرا برای حل آن کاری نمیکنیم و در عوض به خاطر آن غصه دار میشویم؟ چرا شکایت میکنیم که با این مشکل مواجه شدهایم؟ به خاطر داشته باشید که در هر حال مشکلات وجود دارند و زمانی که بتوانید آن را حل کنید، آن موقع است که میتوانید به خودتان افتخار کنید. درست همانند یک کمپانی. آیا می دانید بیزینس های موجود در دنیا به چه شکل میتوانند درآمد کسب کنند؟ زمانی که بتوانند مشکلات دیگران را حل کنند.
کمپانی اپل، گوشی اپل را میسازد و به شما میفروشد. چرا شما به این کمپانی پول میدهید؟ برای این که میتواند مشکل ارتباطات شما را حل کند. چون وسیلهای در اختیار شما قرار میدهد که میتوانید با آن به اینترنت دسترسی داشته باشید و با بقیه تماس بگیرید. اگر مشکل شما را حل نمیکرد، شما هم حاضر نبودید بیش از 1000 دلار برای آن هزینه کنید. پس مبنای همه بیزینس های دنیا این است که یک مشکل حل شود و به ازای آن مبلغی پرداخت شود.
-
با حل مشکلات زندگی به هدف نزدیکتر شوید
در زندگی هم اوضاع به همین صورت است. یعنی باید بتوانیم مشکلات خود را حل کنیم و گرنه دیگر نمیتوانیم به زندگی خود افتخار کنیم. پس این چالش حتی بسیار زیباتر از رسیدن به هدف است. اگر چالشی وجود نداشته باشد، رسیدن به هدف هم وجود نخواهد داشت. اگر سختی نباشد، رسیدن به هدف معنایی ندارد. هر مقصدی که رسیدن به آن دشوار و چالشی باشد، لذت بخش تر است. چون یک سطح بالاتر رفتهاید. زمانی که شما حتی یک کلمه هم نتوانید به انگلیسی صحبت کنید و شروع به یادگیری آن میکنید، روزی خواهد رسید که محتوای همه فیلمهای انگلیسی زبان را متوجه میشوید، میتوانید با توریستها صحبت کنید، میتوانید به راحتی به سفرهای خارجی بروید، کسب و کار انجام دهید و مشکلات زبانی خودتان را حل کنید.
ملاحظه میکنید که این حالت چقدر لذت بخش است. حال اگر فرض کنیم در یک کشور انگلیسی زبان به دنیا آمدهاید، در این صورت آیا یادگیری این زبان برای شما دغدغه بود. آیا شما وقت زیادی صرف کردید تا آن زبان را یاد بگیرید؟ مسلماً خیر. اما بسیاری از کسانی که انگلیسی یاد میگیرند، به آن به چشم یک مهارت نگاه میکنند، نه زبان فارسی که زبان مادریشان بوده است. پس اگر با چالشی رو به رو شدید که در راستای رؤیای شما است، آن را در آغوش بکشید. اگر با مشکلاتی رو به رو میشوید، حتماً از آنها استقبال کنید. آنها را به اصطلاح روی میز بگذارید و با آنها صحبت کنید و بگویید من این مشکل را حل خواهم کرد. برای چه کسی؟ فقط برای خودتان.
تصمیم چهارم: خودتان را الگو قرار دهید
استاد عزت خواه هیچ گاه تصمیم نگرفتند برای دیگران الگو باشند. ایشان تصمیم گرفتند برای خودشان الگو باشند. شاید بپرسید این حرف به چه معنی است؟ استاد عزت خواه با خودشان فکر کردند که: «اگر شخصیتی وجود داشته باشد که با خودم بگویم من به این شخصیت افتخار میکنم، چون فردی بسیار قوی است. مثل وقتی که یک نفر از ایران در یک المپیاد شرکت میکند و مدالی به دست میآورد و در آن لحظه همه به آن شخص و ایرانی بودن خودشان افتخار میکنند، در نتیجه من،حسین عزت خواه، چه ویژگیهایی باید داشته باشم که بتوانم به خودم افتخار کنم؟»
من باید همه آن ویژگیها را به دست بیاورم و به شخصیت خودم اضافه کنم. در این صورت باید روحیه خودم را بالاتر ببرم و به روحیه یک رهبر نزدیک کنم. نه رهبر و الگو برای بقیه، الگو برای خودم. الگویی که در ذهن من ویژگیهای قدرتمند و خوبی دارد. یعنی شخصی که بتواند مشکلات را حل کند، آن را برای خودم میسازم. یعنی الگویی میسازم که اگر دیدم و نامش را مخفی کردند، بدانم الگوی خوبی است و آن شخص کسی جز خود من نیست.» پس هر وقت آن ویژگی یا صفت یا کار را دیدید و اسم شما روی آن نبود با خودتان بگویید: «چه کار خوبی است.
این شخص چه کار درستی انجام میدهد. چقدر پشتکار داشته است که توانسته به این هدف برسد. بعد ملاحظه میکنید که نام خود شما روی آن بوده است.» پس باید کاری در زندگی کنید که بتوانید به خودتان افتخار کنید. با خودتان فکر کنید که چه تصمیمهای دیگری میتواند شما را به اندازه یک سطح بالاتر ببرد و به شخصیت بهتری در زندگی تبدیل کند.
داشتن یک ذهنیت درست برای ساخت تجربهای از زندگی که با پذیرش همه اتفاقات غیرقابل پیشبینی آن، شما را به موفقیت برساند، چهقدر برای شما حائز اهمیت است؟ اگر علاقهمند هستید در خصوص راهنمایی که شما را برای تجربه یک زندگی موفق آماده میکند، بیشتر بدانید، مطالعه مقاله معرفی دوره شگفت انگیز پاراسل زندگی را از دست ندهید.
پاسخ به نظر