خلاصه ای از مقاله
در سبک جدید مدیریتی، مدیران پا به پای کارمندان خود برای ارتقاء سیستم سازمانی خود تلاش میکنند و کارمندان خود را منبع شماره یک تولید سود تلقی میکنند. در این میان، مدیریت قاطعانه نیز تغییر زیادی کرده است. در این مقاله به بررسی ویژگیهای این سبک جدید میپردازیم.
آنچه در این مقاله می خوانید:
چگونه مدیر قاطعی باشیم
طی چند سال گذشته، نقشهای مدیریتی، تغییرات زیادی کردهاند. سبک قدیم مدیریت در دهههای قبل، به این صورت بود که مدیران تمام وظایف را بر عهده کارمندان خود میگذاشتند و آنها را به چشم هزینههایی برای بیزنس خود میدیدند که باید کنترل میکردند. اما در سبک جدید، مدیران پا به پای کارمندان خود برای ارتقاء سیستم سازمانی خود تلاش میکنند و کارمندان خود را منبع شماره یک تولید سود تلقی میکنند. در این میان، مدیریت قاطعانه نیز تغییر زیادی کرده است. در این مقاله به بررسی ویژگیهای این سبک جدید میپردازیم.
1. همکاری به جای مقابله و درک توانایی کارمندان
در سبک قدیم، مدیران اغلب با کارمندان خود نزاع و مقابله داشتند و آنها را تحقیر میکردند. در سبک جدید، شرایط فرق کرده است و مدیران ابتدا به دنبال درک قابلیتها و تواناییهای کارمندان خود و همکاری با آنها هستند. زیرا در این صورت است که میتوانند از ظرفیتهای آنها، بیشترین بهره را ببرند.
2. تنظیم الگوی کاری بر مبنای درک تفاوتهای کارمندان
اگر جو کاری چند دهه گذشته را با امروز مقایسه کنیم
، متوجه تغییرات اساسی در ساختار نیروی کار خواهیم شد. قبلاً در کشورهای غربی، تنها مردان سفید پوست و از طبقه متوسط میتوانستند مناصب اداری را تصاحب کرده و تنها برای یک نوع الگوی کاری انتخاب میشدند. امروزه دیگر اوضاع به این صورت نیست. طی سالهای اخیر، نیروهای کار به اندازه جوامعی که در آن خدمت میکنند، متنوع است.
در چنین محیطهایی، مدیر قاطع، صرف نظر از پیشینه، اصالت و شخصیت کارمندانش، برای همه آنها به یک اندازه احترام قائل است. از نظر سر جان هاوری جونز، یکی از پیش شرطهای سازمان محوری که البته دستیابی به آن هم کمی دشوار است، شفافیت در ارتباطات است. مدیران امروزی در مقایسه با مدیران دیروز باید قدرت بالایی در تحمل تفاوتها داشته و برای دیدگاههای مختلف احترام زیادی قائل باشند.
3. رعایت انصاف و برابری در محیط کاری و میان کارمندان
یکی از ویژگیهای محیطهای کاری امروزی این است که مدیران به سمت برابر سازی فرصتها قدم بر میدارند. به عبارت دیگر، مدیران فرصتهای کاری را بر اساس ظاهر افراد به آنها نمیدهند بلکه با وجود تفاوتهای ظاهری، طبقاتی و شخصیتی، همه آنها را شایسته کسب یک منصب شغلی میدانند.
4. استفاده از قدرت برای انجام کارها، نه تحت تأثیر قرار دادن دیگران
در گذشته، اقتدار یک مدیر، متکی به قدرت مقام او بود. جایگاه او به شکلی بود که نفوذ او را تضمین میکرد. امروزه، پست و جایگاه، به مانند گذشته اهمیت ندارد. بلکه توانایی مدیر در ساماندهی امور است که مهم میباشد.
5. شفاف سازی به جای پنهان کردن در محیط کار
بیشتر تغییراتی که طی 50 سال اخیر در محیطهای کاری اتفاق افتاده است، ناشی از تغییراتی است که در حوزه کسب و کار روی داده است. امروزه کسب و کار از حالت صنعتی محور به شکل اطلاعات محور در آمدهاند. کارمند یا کارگر امروزی، بیشتر از این که به نیروی دست خود متکی باشد، از نیروی ذهن خود استفاده میکند.
این شرایط باعث شده است که اعمال قدرت بر نیروی کار، از حالت سلسله مراتبی خارج شود. در نتیجه، امروزه کار کردن با دیگران نه علیه آنها، به اشتراک گذاشتن دانش و اطلاعات به جای پنهان کردن آن، شفاف بودن و اعتماد کردن به جای مخفی کاری و ملاحظه کاری، اهمیت بیشتری نسبت به گذشته دارد.
6. مدیران موفق، رهبران موفقی هستند
رهبر و مدیر از برخی جهات با هم تفاوت دارند. این تفاوت بیشتر از لحاظ موارد مورد تأکید آنها است. در حالی که مدیران با منابع کار میکنند، رهبران تمرکز خود را بر نیروی انسانی قرار میدهند. منابع، قابل محاسبه هستند اما نیروی انسانی قابل درک هستند. منابع، دستوراتی که از مدیران دریافت کردهاند را انجام میدهند، اما نیروی انسانی برای انجام کار خود باید از طرف رهبرانشان انگیزه بگیرند.
-
رهبران برای ترغیب تیم خود به انجام کار از چه روشهایی استفاده میکنند؟
نتیجه پژوهشها نشان میدهد بیشتر رهبران، برای ترغیب اعضای تیم خود به انجام کاری، از روشهای مختلفی استفاده میکنند. در این جا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
مقاله پیشنهادی: بهبود مهارت های مدیریتی با 4 گام
عدم شفافیت:
مثلاً : ما باید تولید خود را افزایش دهیم (بدون اشاره به میزان یا ضرب الاجل آن).
استفاده از تهدید:
مثلاً: اگر سریعتر کار را تمام نکنی، مجبورم گزارش کنم.
ارائه استدلال بدون برانگیختن کارمندان:
مثلاً: اگر نتوانیم تا تاریخ مورد نظر تولیدمان را افزایش دهیم، سفارشات لغو خواهند شد.
استدعا کردن:
مثلاً : لطفاً این کار را هر چه سریعتر تمام کنید وگرنه من به دردسر می افتم.
تطمیع کردن:
مثلاً: اگر به موقع این کار را انجام دهید، پاداش خوبی به شما خواهم داد.
درخواست محترمانه:
مثلاً : لطفاً تولید را 12 درصد افزایش دهید.
بیان قاطع موضوع:
برای این که بتوانیم طبق برنامه پیش برویم، باید تولید را تا 12 درصد افزایش دهیم. من میخواهم که همه با هم این کار را انجام دهیم و مطمئنم که موفق خواهیم شد.
6. ایجاد همبستگی در میان کارمندان
برای این که مدیران بتوانند، تغییرات اساسی در کار خود ایجاد کنند، باید ابتدا خود واجد برخی ویژگیهای فردی مثل حس همبستگی و اتحاد، صداقت و جرأت ورزی باشند. در کسب و کارهای امروز، استفاده از زور و ارعاب و کنترل کردن کارمندان نمیتواند ضامن موفقیت مدیران باشد، در عوض انعطاف پذیری، برخورد مناسب نسبت به کارمندان و شفافیت در کارها فاکتور موفقیت آنها است.
7. تغییر الگوهای ناکارآمد و قدیمی محیط کار
در سازمانهایی که سبک مدیریت آنها بر اساس الگوهای انقلاب صنعتی است:
- تکنولوژی اهمیت بیشتری نسبت به انسان دارد.
- سازمان به ماشینی شباهت دارد که توسط مدیریت کنترل شده و تنها در موارد معدود نیاز به حفظ و نگه داری دارد.
- افراد نیازهای ثابتی دارند که با دادن یا قطع پول میتوان آنها را تغییر داد.
- مدیران، کنترل همه امور را به دست دارند.
- قدرت به صورت سلسله مراتبی بوده و در بالاترین نقطه آن متمرکز شده است.
- روابط و سلسله مراتب سازمان را بلندپایهترین مقام سازمان مشخص کرده و روی چارت سازمانی نشان میدهد.
- افراد سازمان هر کاری که مدیران به ایشان گفتهاند را انجام میدهند، زیرا مدیران بر اساس قدرت خود میتوانند تصمیم بگیرند چه کسی چه کاری باید انجام دهد.
8. ایجاد الگوهای جدید متناسب با توسعه سازمانی
در سازمانهایی که سبک مدیریتی آنها بر اساس الگوی انقلاب اطلاعات است:
- نیروی انسانی بر تکنولوژی مقدم است. در واقع این تکنولوژی است که باید در خدمت انسان باشد و نه برعکس.
- سازمان مشابه یک جامعه انسانی است که در یک دهکده بزرگ زندگی میکنند.
- کنترل کردن افراد، هزینههای زیادی برای سازمان به همراه خواهد داشت.
- ارزش افراد در دانش آنها و نحوه به کارگیری این دانش به سود مشتری است.
- همه کسانی که در سازمان حضور دارند، به یک اندازه ذی نفع هستند.
- مدیران، رهبرانی هستند که شرایط را برای رشد سازمان فراهم میکنند.
- توزیع قدرت در این سازمانها به صورت سلسله مراتبی نبوده و هر کس به میزان دانشی که دارد، دارای قدرت و اختیار است.
- روابط تحت تأثیر مهارتهای فردی و بین فردی از جمله قاطعیت است.
یک مدیر موفق بیش از هر مهارتی باید بتواند از قابلیتها و تواناییهای نیروی کار خود بیشترین استفاده را ببرد. مدیران باید از مهارتهای ارتباطی و کاری قوی برخوردار باشند. بنابراین جای تعجب نیست که مدیران موفق امروزی، به لحاظ قاطعیت و جرأت ورزی نیز در سطح بالایی قرار دارند.
نکات کلیدی در رابطه با مدیریت قاطعانه
- الگوهای سازمانی قدیمی بر پایه انقلاب صنعتی بودهاند اما امروزه جای خود را به الگوهای جدیدی دادهاند که عمدتاً بر پایه جرأت ورزی و قاطعیت هستند.
- تفاوت عمده مدیران امروزی با مدیران دیروزی این است که در نقطه مقابل کارمندان خود قرار نمیگیرند، بلکه به دنبال درک آنها و همکاری با ایشان هستند.
- یک مدیر قاطع کسی است که روابط خود با دیگران را بر اساس اصل برد-برد پایه ریزی میکند نه برد-باخت. به عبارت دیگر به فکر شکست دادن طرف مقابل خود نیست.
- یکی از دلایلی که تغییر الگوهای قدیمی مدیریت را ضروری جلوه میدهد، ساختار متنوع و متفاوت نیروهای کار (به لحاظ شخصیتی، پیشینه و مهارتها) است.
- در دنیای تجاری امروز، بیشتر از آن که ویژگیهای فردی (ظاهر، اصالت، نژاد) کارمندان برای مدیران اهمیت داشته باشد، ارزشی که به سازمان اضافه میکنند مهم است.
- در دنیای امروز کسب و کار که به شدت رقابتی است، مدیر نمیتواند و نباید با کارمندان یا مشتریان خود رفتار بدی داشته باشد.
شغل هر فرد، بخش مهمی از زندگی روزانه او را شامل می شود. بنابراین انتخاب شغلی که در کنار درآمدزایی 24 ساعته، شما را از انجام کارهای مورد علاقه تان مانند سفر کردن و... محروم نکند زندگی پربارتر و جذاب تری را برای شما میسازد. پیشنهاد ما به شما برای آشنایی بیشتر با چنین شغلی و راهنمایی که در مسیر بیزینس آنلاین آمازون شما را از همه نکات مطلع سازد، تماشای ویدیوهای معرفی این بیزینس غول آسا و جهانی است. همچنین نتایج شگفت انگیز دوره آربی مسیر را بهتر به شما نشان میدهد.
پاسخ به نظر