خلاصه ای از مقاله
بخش ابتدایی متن مصاحبه دیوید روبینشتاین با وارن بافت را مطالعه کردید. اکنون می توانید قسمت دوم و پایانی این مصاحبه را مطالعه کنید تا با نوع نگاه و سبک و وارن بافت در کسبوکار و سرمایهگذاری بیشتر آشنا شوید.
آنچه در این مقاله می خوانید:
- موفقیت در کسب و کار به روش وارن بافت
- آشنایی وارن بافت با بیل گیتس
- همکاری وارن بافت با بنیاد بیل و ملیندا گیتس
- بزرگترین معامله وارن بافت
- سرمایه گذاری وارن بافت و خرید راه آهن
- بهترین محل برای سرمایه گذاری از نظر بافت
- نظر وارن بافت در مورد مالیات بر حقوق
- توصیه وارن بافت به کارآفرینان جوان
موفقیت در کسب و کار به روش وارن بافت
وارن بافت از دوران کودکی و نوجوانی علاقهاش به دنیای سرمایهگذاری و فعالیت در بازارهای اقتصادی را نشان داد. اقدامات او در این حوزه موجب شد تا یکی از موفقترین سرمایهگذاران جهان شناخته شود.
در بخش قبلیِ «راز ثروتمند شدن وارن بافت»، بخش ابتدایی متن مصاحبه دیوید روبینشتاین با وارن بافت را مطالعه کردید. اکنون می توانید قسمت دوم و پایانی این مصاحبه را مطالعه کنید تا با نوع نگاه و سبک و وارن بافت در کسبوکار و سرمایهگذاری آشنایی بیشتری بیابید.
آشنایی وارن بافت با بیل گیتس
دیوید روبنشتاین: اسم بیل گیتس را آوردید. چطور با او آشنا شدید؟
وارن بافت: مگ گرینفیلد که سردبیر روزنامه واشنگتن پست بود اواخر دهه 1980 با من تماس گرفت. گفت: «وارن!» البته ناگفته نماند که من همیشه pacific Northwest را که او در آن بزرگ شده بود را دوست داشتم.
گفت: «من مطمئن نیستم که پول کافی برای خرید خانه در سیاتل را داشته باشم.» به او گفتم: «مگ! هر کسی به من زنگ میزند و میخواهد بداند که پول کافی دارد، مطمئناً دارد.» او خانه را خرید و من را به همراه چند نفر دیگر به خانهاش دعوت کرد.
او با مادر بیل یعنی مری گیتس آشنا بود. مری شرایط ملاقات با بیل را فراهم کرد. بیل ابتدا میگفت: «نمیخواهم با یک دلال بورس ملاقات کنم.» مری هم خیلی محکم به او گفت: «چرا میخواهی».
درباره ساعت بحث کردند. مری میگفت: «4 ساعت»، بیل میگفت: «1 ساعت.» آخرش آمد و 11 ساعت بیوقفه با هم حرف زدیم.
دیوید روبنشتاین: پس این آغاز رابطه شما بود؟
وارن بافت: بله خیلی زود با هم صمیمی شدیم.
دیوید روبنشتاین: آیا سهام او را هم خریدید؟
وارن بافت: بله 100 سهم خریدم. میخواستم ببینم او دارد چه کار میکند؟
دیوید روبنشتاین: در حال حاضر بیل جزو هیات مدیره شما است؟
وارن بافت: بله.
-: رابطه شما خیلی به هم نزدیک است و با هم کارهای خیرخواهانه میکنید.
+: بله، اوقات خوبی با همدیگر داریم.
مقاله پیشنهادی: رازهای موفقیت بیل گیتس از زبان خودش
همکاری وارن بافت با بنیاد بیل و ملیندا گیتس
-: اجازه بدهید در مورد کارهای خیرخواهانه شما با بیل و ملیندا صحبت کنیم. چه شد که حاضر شدید پول خودتان را به بنیاد خیریه یک نفر دیگر ببخشید؟
+: اول تصمیم گرفته بودم که همسر اولم اختیار همه داراییهای من را به دست بگیرد. این تصمیم را وقتی 20 ساله بودیم گرفتیم. 50 سال پیش بنیادی به نام «بافِت» تأسیس کردیم، اما نشد که پول زیادی را به آن ببخشیم.
در آن سالها فکر میکردم که دارم آنقدر پول در میآورم که اگر کمی صبر کنم میتوانم میلیاردها دلار ببخشم. اما همسرم سال 2002 فوت کرد و آن برنامه عملی نشد. من هم با این سؤال مواجه شدم که چطور پولم را ببخشم به مردمی که خودم میخواهم، اما خودم هم کاری انجام ندهم.
-: شما با بیل و ملیندا تماس گرفتید و گفتید که میخواهید بیشتر پولتان را ببخشید. آنها چه گفتند؟
+: این طور که شما میگویید نبود. یادم نمیآید که چه کار کردم. فقط به آنها زنگ زدم و گفتم.
-: به آنها نگفتید که اسم بنیاد را بگذارند «بنیاد بافت و گیتس»؟
+: نه
-: آیا در حال حاضر عضو هیات مدیره بنیاد آنها هستید؟
+: بله، اما آنها مدیر هستند.
بزرگترین معامله وارن بافت
-: به ما بگو در این مدت چه کاری انجام دادید که بیشتر از همه به آن افتخار میکنید؟ مثلاً بزرگترین معامله شما شرکت « Precision Castparts» بود که به قیمت 37 میلیارد دلار خریدید.
+: بله 33 تا 34 میلیارد دلار نقد و 4 میلیارد هم بدهی داشتم.
-: و چون میخواستید 37 میلیارد دلار بدهید، یک سال را صرف بررسی این شرکت کردید؟
+: نه
-: پس چقدر با مدیر عامل آن وقت صحبت کردید؟
+: فکر کنم که اول جولای سال گذشته بود که با مدیرعامل آنها ملاقات کردم. او به صورت تصادفی به بعضی از سرمایهگذارها سر میزد و یکی از افراد دفتر من هم جزوشان بود. خیلی تصادفی بود اگر من آن موقع بیرون بودم یا در حال گلف بازی کردن بودم، هیچ وقت او را نمیدیدم.
اما دیدمش و از او خوشم آمد. حدود نیم ساعتی با او صحبت کردم و به آن شخصی که در دفترم بود گفتم: «فردا به او زنگ بزن و بپرس آیا تمایل دارد شرکتش را به برکشایر هاتاوی بفروشد.» اگر بله، که ما پیشنهادی داریم و اگر هم دوست ندارد که فراموش کند.
-: همین؟ یعنی هیچ متخصص سرمایهگذاری را استخدام نکردید یا تحلیلی انجام ندادید؟
+: نه.
مقاله پیشنهادی: کار، پس انداز و سرمایه گذاری سه عنصر موفقیت در کسب و کار
-: هیچ وقت شده است که متخصص سرمایهگذاری استخدام کنید تا شرکتها را برای شما تحلیل کند؟
+: نه برای تحلیل شرکت، اما وقتی طرف معامله باشند ما هم با کمال میل به آنها کمیسیون میدهیم.
-: یک بار جایی گفتید زمانی که میخواستید یک شرکت بخرید، متخصص سرمایهگذاری استخدام کرده بود.
+: بله، گفتم که برای هر سهم 35 دلار میدهم. برای یک شرکت در حوزه انرژی بود. آنها یک متخصص سرمایهگذاری استخدام کردند. آن شخص هم یک هفتهای کار کرد و گفت: «باید قیمت را بالاتر ببرید تا آن شرکت بداند که یک کاری برایش انجام دادهام.»
من هم گفتم: «خیلی نگران وجهه شما نیستم.» یک هفتهای به همان صورت ماند و زنگ زد تقاضا کرد که کمی قیمت را بالاتر ببرم تا آن شرکت هم حقالزحمهاش را به او بدهد. من گفتم: «بسیار خوب، به آنها بگویید که من 35 دلار و 5 سنت میدهم. شما هم بگویید تا جایی که توانستید با من چانه زدید.»
-: پس معمولاً شما قیمت میدهید. آیا تابهحال شده است که معامله غیر دوستانهای هم داشته باشید؟
+: نه، بههیچ وجه. میتوان گفت که خرید برکشایرهاتاوی خود یک معامله غیر دوستانه بود. نه این که معاملههای غیر دوستانه بد باشند، چون مدیران مرتب عوض میشوند.
-: فکر کنم مردم هر روز به شما زنگ میزنند و می گویند یک معامله خوب برایتان داریم. چند مورد از این معاملات موفق میشوند؟
+: هر روز این اتفاق نمیافتد. ما معیارهایمان را شفاف کردهایم و تماسهای زیادی هم نداریم. اما وقتی کسی تماس میگیرد میتوانم در عرض 2 تا 3 دقیقه بگویم این اتفاق میافتد یا نه. من یک سری معیارها دارم که میدانم میتوانند آنها را محقق کنند یا نه.
-: یک بار شنیدم که یک نفر از کشوری دیگر به شما زنگ زد و گفت که میخواهد شرکت را به شما بفروشد. چطور یک نفر از یک کشور دیگر بدون اطلاع قبلی کارنامه شرکت خود را برای شما میفرستد. ظاهراً شرکت او را هم خریدید. درست است؟
+: بله، خریدیم. 80 درصد شرکت او را با قیمت 4 میلیارد دلار و 20 درصد بقیه را هم بعداً خریدیم.
-: برای خریدن شرکت به آن کشور سفر کردید؟
+: نه نرفتم. امیدوارم شرکت هنوز آنجا باشد.
-: از خریدتان راضی بودید؟
+: 100 درصد
-: یکی از بزرگترین خط آهنهای دنیا را هم خریدید. درست است؟
+: بله
: موفق بود؟
+: بله.
مقاله پیشنهادی: افراد موفق چه کارهایی انجام می دهند
سرمایه گذاری وارن بافت و خرید راه آهن
-: منطق پشت خرید راه آهن چه بود؟ چون بیزینس خیلی قدیمی است.
+: راهآهن یک قرن بد را تجربه کرده است. همه شرکتها ممکن است تجربه کنند. اما در نهایت صنعت راهآهن تا حدی مدرن و منطقی شد. بیزینس راهآهن، بیزینس خوبی است.
عالی نیست ولی خوب است و در پاییز 2009 ما مجوز شرکت BNSF را گرفتیم و قیمت آن هم مناسب بود. یک روز سه شنبه بود. روز جمعهاش من گفتم که اگر مدیران شرکت علاقه داشته باشند هر سهم را 100 دلار میخریم. یکشنبه هفته بعد، قرارداد را امضا کردیم.
یک نفر از کاخ سفید با من تماس گرفت. البته رئیسجمهور نبود. به من گفت دیدگاهت را درباره مالیات شنیدیم. دوست دارید یک قانون مالیاتی به نام خودتان ثبت کنیم؟ من گفتم اگر قحطی اسم است، باشد این قانون را قبول میکنم.
بهترین محل برای سرمایه گذاری از نظر بافت
-: آیا هنوز هم فکر میکنید که آمریکا بهترین جا برای سرمایهگذاری است؟
+: مسلماً بهترین است. در واقع بهترین جایی است که من میشناسم. شگفتانگیز است. از سال 1776، هیچکس آمریکا را دستکم نگرفته است وگرنه به نفع او تمام نمیشد.
-: در دو سه سال گذشته، رشد اقتصادی ما 2 درصد کم شده است. فکر میکنید که بتوانیم آن را به 5 درصد برسانیم؟
+: بله تا چند سال دیگر ممکن است. رشد اقتصادی دو درصدی با رشد جمعیت یک درصدی یعنی برای یک نسل در عرض 25 سال تولید ناخالص داخلی سرانه 18 تا 19 هزار دلار.
یعنی برای یک خانواده 4 نفره، 75 هزار دلار. زندگی من محصول بهره مرکب است، پس شاید بهتر باشد که نرخ آن را بیشتر کنیم. اما اگر یک اقتصاد شکوفا داریم که البته اقتصاد ما موفقترین اقتصاد جهان است، در طول زمان میتوانیم آن را مرکب کنیم. رفاه مردم هم در طول 20 سال بسیار پیشرفت خواهد کرد. شک نکنید.
نظر وارن بافت در مورد مالیات بر حقوق
-: طبق گفته خودتان، منشی شما مالیات بیشتری نسبت به شما پرداخت میکند.
+: بله، مالیات بر حقوق.
-: شما طرفدار تغییر این موضوع هستید؟
+: چند سال پیش یک نفر از کاخ سفید با من تماس گرفت. البته رئیس جمهور نبود. گفت دیدگاه شما را درباره مالیات شنیدهایم. دوست دارید که یک قانون مالیاتی به نام خودتان ثبت کنیم؟ من هم گفتم اگر قحطی اسم است، پس قانون را قبول میکنم.
آنها هم این نام را گذاشتند، اما بهنظر من هرکس که سالانه میلیونها دلار درآمد دارد، باید مالیات حقوق و درآمد را بپردازد. حداقل 30 درصد. همه در دفتر من این مالیات را پرداخت میکنند، به جز من.
-: شما طرفدار دموکرات هستید، پدرتان جمهوری خواه است و ایالت شما هم جزو دسته محافظه کاران است. چطور این اتفاق افتاد؟
+: به خاطر حقوق شهروندی. وقتی 12 سالم بود اصلاً به این چیزها فکر نمیکردم. توی« atlas steel» بودم و مدرسه سیاهپوستان چند متر با ما فاصله داشت، اما به این فکر نمیکردم که زندگی بقیه مردم چقدر میتواند با ما متفاوت باشد.
هرچه تجربهام بیشتر شد فهمیدم که دنیا چقدر ناعادلانه است و بهنظر میرسد که دموکراتها بیشتر به این موضوع توجه دارند.
-: امروز در برکشایرهاتاوی یک جلسه سالانه داشتید که 40 هزار نفر آمده بودند. اولین جلسه سالانهتان چند نفر آمده بودند؟
+: 12 نفر از جمله عمه کیتی و عمو فرد من. چند نفر هم از مدیران. فقط دو نفر از بیرون آمده بودند.
-: وقتی برکشایرهاتاوی را تأسیس میکردید، اصلاً به ذهنتان خطور میکرد که یک روز بزرگترین شرکت جهان را داشته باشید. برنامهای داشتید؟
+: نه اصلاً. من همیشه قدم به قدم به جلو میروم.
-: دوست دارید چه میراثی از خودتان باقی بگذارید؟
+: من دوست دارم بیشتر از همه عمر کنم. البته شوخی میکنم. من تدریس را خیلی دوست دارم. دوست دارم معلم خوبی باشم و هر سال خیلی دانشجو دارم.
-: کاری هست که انجام نداده باشید و دوست داشته باشید که آن را انجام دهید؟
+: نه واقعاً، همه کارها را انجام دادهام. پول هیچ فایدهای ندارد، این زمان است که فایده دارد. پول فقط برای سفر، خرید خانه، قایق و این قبیل چیزها مفید است. اما برای من دیگر فایدهای ندارد. به خیلی از مردم کمک میکنیم، به همین خاطر بنیاد «Giving Pledg » را تأسیس کردیم.
-: انگیزه شما از ادامه کار مدیریتی چیست؟ وقتی بیشتر همسن و سالان شما در حال استراحت هستند، shuffleboard بازی میکنند یا کل هفته را به کوتاه کردن موهایشان فکر میکنند.
+: من هر روز میتوانم با کسانی که دوست دارم وقت بگذرانم، از این بهتر نمیشود.
-: پس بزرگترین لذت زندگی به جز انجام مصاحبههایی مثل این دیگر چیست؟ بررسی شرکتهای جدید، سرمایهگذاری، بخشیدن پولتان، نوههایتان. از چه چیزی لذت میبرید؟
+: همه اینها. نگاه من به برکشایر هاتاوی، مثل نگاه یک نقاش به نقاشیاش است. با این تفاوت که بوم نقاشی من محدودیتی ندارد. در برکشایر هیچ خط پایانی وجود ندارد. یک بازی است که باید آن را ادامه بدهید.
توصیه وارن بافت به کارآفرینان جوان
-: به جوانانی که میخواهند مثل شما سرمایهگذاری کنند یا میخواهند کارهایی مثل شما انجام بدهند چه توصیهای دارید؟
+: فکر میکنم باید بهدنبال شغلی باشید که حتی اگر به آن نیاز نداشته باشید، دوست داشته باشید که آن را ادامه بدهید. احتمالاً ما فقط یک بار زندگی میکنیم. البته بعضیها با این عقیده مخالف هستند.
ولی اکنون در این زندگی که هستیم، نباید مثل خوابزدهها رفتار کنیم. مهم نیست که چقدر درآمد داشته باشیم. مهم این است که با یک فرد مناسب ازدواج کنیم و شغلی داشته باشیم که حتی اگر به پول آن هم احتیاج نداریم، باز هم بخواهیم آن را انجام دهیم و من مدت 50 سال است که این شغل را دارم.
خیلی هم خوششانس بودم که آن را زود پیدا کردم. بهدنبال این نباشید که همین هفته یا ماه دیگر به پول برسید. من وقتی برای کار پیش بن گراهام رفتم، گفتم اصلاً هیچ پولی نمیخواهم. من فقط عاشق آن کار بودم. پس دنبال کاری باشید که عاشقش هستید.
دوست خوبم تلاش ما بر این است نقشی در موفقیت تو داشته باشیم. اگر شما دوست عزیز مشتاق یادگیری فروشندگی آنلاین در سایت آمازون هستید میتوانید با مطالعه مطالبی که در صفحه دوره آربی ارائه شده است، مسیر درستی را انتخاب کنید. آموزشهای دوره آربی شما را از صفر تا صد با نحوه فروش در آمازون آشنا میکند.
بخش اول مصاحبه را می توانید در مقاله راز ثروتمند شدن وارن بافت (بخش اول) بخوانید.
پاسخ به نظر