خلاصهای از مقاله:
در این مقاله، بخش دوم سخنرانی سحر هاشمی کارآفرین را میخوانید. در این جا ایشان به 5 اصل مهم در راهاندازی یک کسب و کار اشاره مینماید و توصیههایی برای افرادی که قصد راهاندازی کار و شروع کارآفرینی را دارند ارائه میکند.
آنچه در این مقاله میخوانید:
- برای موفقیت همیشه در حال یادگیری باشید
- ایدههای خود را بنویسید تا عملی شوند
- آیا برای کارآفرینی باید آزمون و خطا کرد؟
- آیا برای کارآفرین شدن باید ایدههای بکر داشت؟
- آیا همه میتوانند کارآفرین شوند؟
- چگونه میتوان یک کارآفرین موفق شد؟
- ایده جذابی داشته باشید
- فرآیند تحقیقات بازار را طی کنید
- طرح تجاری خود را تهیه کنید
- سرمایه لازم را فراهم کنید
- ایده خود را اجرایی کنید
- کارآفرینی سفری شگفت انگیز است
برای موفقیت همیشه در حال یادگیری باشید
ما بیتجربه بودیم و 3 ماه را صرف یادگیری تمام نکات مربوط به قهوه کردیم. در این زمان ما به خانه مادرم برگشتیم و با او زندگی میکردیم. حتماً میتوانید تصور کنید اگر از پدر و مادرتان جدا شده باشید و دوباره برگردید تا با آنها زندگی کنید، کمی ناخوشایند است. با این حال، ما این کار را انجام دادیم. سه ماه را صرف کسب اطلاعات کردیم. تا آنجا که میشد قهوه خوردیم. یک بار نزدیک بود خودم را به کشتن بدهم. یک روز صبح 26 تا اسپرسو خوردم. به من نگفته بودند که نباید بخورم و باید تف کنم بیرون. بعد تصمیم گرفتم به نیویورک بروم و عملیات شناسایی را انجام بدهم. وقتی در نیویورک بودم، اصلاً نمیدانستم که باید از آنجا کپیبرداری کنم. این شد که به نیویورک رفتم. وقتی رسیدم چند تا دوربین یکبارمصرف گرفتم و شروع کردم به عکس گرفتن از یک کافیبار که میشود گفت نسل قبل استارباکس بود.
از همه کارهایشان عکس گرفتم. این کارم مدیر آنجا را عصبانی کرد. او دید که دارم از همه جای کافیشاپ عکس میگیرم تا از او کپیبردای کنم. در پیادهرو دنبالم آمد و دوربینم را توقیف کرد. گفتم: «ای وای! باید به خانه برگردم، بدون این که هیچ عکس از این کافیبار داشته باشم.» در نهایت کاری به ذهنم رسید که هر کارآفرینی انجام میدهد. یعنی همه ما در زندگی روزمرهمان انجام میدهیم. فرقش این است که کارآفرینها برای بیزینس از آن استفاده میکنند. اسم این کار bootstrapping است. راهحلی به ذهنم رسید تا بتوانم بدون این که مدیر آن کافیبار بفهمد، عکس بگیرم. دختر خاله و پسرخالهام در نیویورک زندگی میکردند. ما وانمود کردیم که چند تا توریست ساده در نیویورک هستیم و داریم عکسهای ساده توریستی از هم میگیریم. در عکس به طور کامل مشخص است که چطور وسایل را چیدهاند. شیرینیها را کجا گذاشتهاند. در عکس دیگری هم پسرخالهام نشان میدهد صندلیها چطور چیده شدهاند. این اولین بار بود که میدیدم کارکنان بار، تیشرت و کلاه بیسبال پوشیدهاند. خلاصه این که در نهایت ما این عکسهای عملیات شناسایی را گرفتیم.
مقاله پیشنهادی: مهارت های کارآفرینی برای رسیدن به موفقیت در کسب و کار
ایدههای خود را بنویسید تا عملی شوند
من طرحی که در هواپیما موقع برگشتن به لندن کشیدم را هنوز نگهداشتهام. حقیقتاً باور دارم که نگهداشتن ایده در ذهن هیچ فایدهای ندارد. ایدهها به تنهایی هیچ ارزشی ندارند. باید آنها را به واقعیت تبدیل کنید. باید آنها را روی کاغذ بیاورید. اگر از این به بعد ایدهای به ذهنتان رسید، حتماً آن را روی کاغذ منتقل کنید تا به واقعیت تبدیل بشود.
مقاله پیشنهادی: خود اشتغالی مسیری سخت اما پر هیجان - عزت خواه دات کام
آیا برای کارآفرینی باید آزمون و خطا کرد؟
کار دیگری که باید میکردیم، پیدا کردن اسم برند بود. فکرش را بکنید ما هیچ چیز در مورد برندینگ نمیدانستیم. اما میدانستیم که باید در خیابان High Street باشیم، چون همه رقیبان بزرگ آنجا بودند. اطلاعات دیگری نداشتیم. کارآفرینی همین است دیگر. یعنی آزمون و خطا. بعضی وقتها هم اشتباههای احمقانهای از انسان سر میزند. مثل این لوگو که ما در نظر گرفته بودیم. میتوانید تصور کنید که چه لوگوی قشنگ و از مدافتادهای بوده است. با این حال فراموش نکنید که کارآفرین نابغه نیست. باید آزمون و خطا انجام بدهد تا به نتیجه درست برسد. بعد رفتیم سراغ طرح تجاری که باز هم اسم درستی نداشت. وقتی اسم طرح تجاری آمد، واقعاً وحشت کردم. به برادرم گفتم: «بگذار بروم دانشگاه مدیریت بخوانم. بعد از دو سال میآیم و طرح تجاری مینویسم.» اما او گفت: «میدانی، کل طرح تجاری این است که چند تا سؤال را جواب بدهی. این که چه کار میخواهی انجام بدهی؟ چطور میخواهی آن را انجام بدهی؟ چقدر هزینه باید کنی و با چه کسی قرار است انجام بدهی؟» در این طرح تجاری، باید 90 هزار دلار فراهم میکردیم تا بتوانیم اولین شعبه را باز کنیم. بنابراین شماره تلفن بانکها را از داخل دفترچه تلفن پیدا و به صورت تصادفی به مدیر بانکها زنگ میزدیم. 40 نفر از آنها، ما را رد کردند. با 20 مدیر مصاحبه داشتیم که 19 نفر گفتند هیچ راهی ندارد که اینجا بتوانید کافیبار راهاندازی کنید. پرسیدیم چرا؟ گفتند: معلوم است دیگر. گفتیم چه چیز معلوم است؟ گفتند ما ملت چای خوری هستیم. بریتانیا خوردن چای معروف است. چرا باید برای چنین مردمی، قهوه بیاوریم؟ حق با آنها بود. من هم تحقیق کرده بودم و میدانستم ما ملت چای خوری هستیم. اما در دهه 80 ، ما 4 برابر بقیه دنیا چای میخوردیم. اما آن موقع 2 برابر بود. پس اوضاع داشت درست پیش میرفت. کارآفرینان به مدیران بانک «دشمنان نوآوری».
آیا برای کارآفرین شدن باید ایدههای بکر داشت؟
قدم دوم اجرایی کردن برنامه بود که برای خودش کابوسی بود. وقتی کارآفرینی میکنید، همه برعلیهتان هستند. درست مثل دو با مانع است. مثلاً دنبال نوعی خاصی از فنجان میگشتیم، اما هیچکس از آنها نداشت. آن موقع همه فنجان پلی استایرن (polystyrene) داشتند. فروشندهها به ما میگفتند: «دیوانه شدهاید؟ دنبال چه میگردید؟ آخرش مجبور شدیم Bootstrapping کنیم و از آمریکا فنجان سفید سفارش بدهیم. دو تا مهمانی دادیم، پنج تا نوشیدنی و پاستا. همه دوستانمان را دعوت کردیم تا استیکرها را روی فنجانها بچسبانند. با فروشندههای مافین هم همین مشکل را داشتیم. میگفتند: «مافین بلوبری؟ مافین بدون چربی؟ ببخشید، ولی تنها مافینهایی که تا حالا پختیم زرد رنگ بودهاند و داخل همهشان هم کشمش بوده است.» سرانجام، محبور شدیم خودمان مافینها را در خانه بپزیم و به مغازه ببریم. به همین دلیل هم جریمه زیادی برای پارکینگ دادیم. اولین کارمندمان را از ساندویچی زنجیرهای Pret a Monger استخدام کردیم. اینها همه bootstrappingهایی هستند که همه کارآفرینان انجام میدهند. در نهایت اولین مغازه را افتتاح کردیم. نکتهای که میخواهم بگویم این است که کارآفرینی نیازی به ایدههای بکر ندارد. کل ایده ما از نیویورک کپیبرداری شده بود. اما این اولین کافیبار به این شکل بود که در انگلیس افتتاح شده است و نتیجهاش فاجعهبار بود. منظورم از فاجعهبار این است که فروش ما 700 پوند بود و هر روز 200 پوند فروش داشتیم. وقتی میگویم 200 پوند، مادرم هم حساب میشود که هر روز میآمد و تا جایی که یک آدم جا داشت کاپوچینو سفارش میداد. بنابراین اگر زیاد قهوه خوردن مادرم را حساب نکنیم، خیلی کمتر از 200 پوند فروش داشتیم. به مردم آموزش دادیم که قهوه چیست و ما چه کار میکنیم. مشتریان را یکی یکی جذب کردیم و فروشمان به تدریج بالا رفت تا با هزینههایمان مساوی شد. بعد از آن، استارباکس آمد که برای ما خیلی وحشتناک بود. اما آن موقع، ما دیگر یک برند بزرگ بودیم.
مقاله پیشنهادی: چگونه ایده های نو خلق کنیم؟
آیا همه میتوانند کارآفرین شوند؟
سال 2001، من و برادرم بابی سهام خود را فروختیم، چون فکر میکردیم وقتی شرکت موفق است، باید همین کار را کرد. این یک اشتباه خیلی بزرگ بود. یادم است وقتی سهامم را فروخته بودم با مادرم به آمریکا رفتیم تا جشن بگیریم. به جای این که جشن بگیرم، بسیار ناراحت بودم. اینطور که مادرم تعریف میکند در سالن انتظار British Airways گزارشی که در مورد ما نوشته بود را خواندم و به جای این که جشن بگیرم، آنقدر گریه میکردم که مردم حتماً فکر میکردند داخل روزنامه چه نوشته که این دختر اینقدر نارحت شده است و اینطور گریه میکند. برای من کارآفرینی یعنی همین. چون حوصلهام سر رفته بود، شروع کردم به نوشتن کتاب. به نظرم، کتابی که نوشتم، بر خلاف کتاب ریچارد برنسون است چون من میگویم اگر ما توانستیم، هر کس دیگری هم میتواند. این افسانهای که میگوید حتماً باید کرموزوم مخصوصی داشته باشد، اشتباه است. کارآفرینی یک ویژگی شخصیتی نیست. همه میتوانند. برای کارآفرینی، نیازی به مهارت و تخصص ندارید. در واقع یک فرایند است که طی آن شما تبدیل به کارآفرین میشوید. قبل از شروع، نیازی نیست که کارآفرین باشید. وقتی شروع کردید، تبدیل به کارآفرین میشوید. وقتی هم شروع کردید 5 مرحله تا کارآفرین شدن دارید. برادرم این مراحل را به من گفت. من هم به شما میگویم. با گذراندن هر کدام از این مراحل، شما تبدیل به کارآفرین میشوید.
چگونه میتوان یک کارآفرین موفق شد
در این جا 5 مرحله کارآفرینی از زبان سحر هاشمی را با شما در میان میگذارم:
این ایده، حتماً چیزی باشد که عاشقش هستید. زیبایی کارآفرینی این است که نیاز ندارید جای یکی دیگر زندگی کنید. اگر کاری که عاشقش هستید را پیدا کنید، تضمین میکنم که هر چه که عاشقش باشید را خوب انجام میدهید و برعکس. یعنی هر کاری که از آن متنفر باشید، بد انجام میدهید. پس بهتر است به کاری بچسبید که عاشق آن هستید. چون باعث میشود کارآفرین درون شما بیدار شود. همه ما یک کارآفرین درون خود داریم و فقط باید آن را بیرون بیاوریم. پس حتماً ستاره درون خود را بیدار کنید و فقط آن را انجام بدهید. این ایده است که تمامی ویژگیهای شگفتانگیز شما را بیدار میکند و قبل از آن اصلاً نمیدانستید این ویژگیها را دارید. من اگر وکالت را ادامه داده بودم، یک وکیل متوسط باقی میماندم و اصلاً متوجه نمیشدم که این همه خلاقیت درونم دارم. شما هم همین کار را انجام بدهید.
مقاله پیشنهادی: ایده های جذاب برای راه اندازی سریع استارت آپ
افراد تنبل نمیتوانند کارآفرین بشوند. باید بهطور کامل در مورد بازار تحقیق کنید. همه چیز را در مورد بازار بدانید. هیچ چیز نمیتواند جایگزین سختکوشی شود. به همین دلیل است که کارآفرینی ربطی به نبوغ ندارد، بلکه به سختکوشی ربط دارد.
مرحله سوم طرح تجاری است. باید منظم باشید. خیلی راحت است. فقط باید چند سؤال را جواب بدهید. اما حتماً منظم باشیند.
مطمئناً بسیاری شما را رد میکنند. ما 40 بار نه شنیدیم. اما آیا میدانستید که هاوارد شولتز 279 بار «نه» شنید. 12 نفر به جی کی رولینگ گفتند که داستان هری پاتر او به درد نمیخورد. پس باید سرسخت باشید.
مرحله پنجم اجرایی کردن ایده است. آن را عملی کنید. انجام دادن با خودش اعتمادبهنفس میآورد. من وقتی شروع کردم، اعتمادبهنفس نداشتم. فقط یه درصد داشتم، اما اعتمادبهنفس خریدنی نیست. وقتی شروع به کار میکنید خودش میآید. به شرط این که متعهد باشید و سفرتان را شروع کنید. به این شکل، اعتمادبهنفس پیدا میکنید.
کارآفرینی سفری شگفت انگیز است
آخرین نکته این است که تسلیم نشوید. کارآفرینی سخت است. قصه شاه پریون نیست. همه بر علیه شما میشوند. همه به شما میگویند که ایدهتان به درد نمیخورد و عملی نیست. منتقد پیدا میکنید. اگر یاد بگیرید که چطور دوام بیاورید، یک سفر شگفتانگیز خواهد بود. سفری که در آن، مطالب زیادی را در مورد خودتان میفهمید که فکرش را نمیکردید. تکتک شما یک ستاره درون خود دارید. کارآفرینی یک سفر شگفتانگیز است که در آن ستاره درون خود را پیدا میکنید. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که وقتی کار و هویت خود را تلفیق میکنید، کار متضاد زندگی نمیشود، بلکه کار و زندگی یک چیز یکسان میشوند. میتوانم بگویم که این یک سفر سخت، اما شگفتانگیز است. من در زندگی خود، هرگز یک کارآفرین ناراضی ندیدهام. این داستان من بود.
امیدواریم با ارائه این مطالب به پیشبرد اهداف شما کمک شایانی کرده باشیم. اگر شما دوست عزیز و همراه گرامی سایت عزت خواه دات کام مشتاق هستید در زندگی شخصی و کاری عملکرد بهتری داشته باشید، یک پیشنهاد ارزشمند برای شما داریم و آن مطالعه مقاله آشنایی با دوره پاراسل زندگی و تماشای ویدیو معرفی این دوره است. در پاراسل زندگی با روشی کاربردی برای ساخت یک زندگی ایده آل با شما همراه خواهیم بود.
پاسخ به نظر