خلاصه ای از مقاله
در این مقاله، بخش اول مصاحبه با مایکل دل، بیزینس من میلیاردی آمریکا را میخوانید. او موسس و مدیر عامل شرکت Dell Technologies است که یکی از کمپانی های بسیار بزرگ در حوزه ساخت کامپیوترهای شخصی دل است. در این قسمت، او به بیان داستان تاسیس شرکت خود می پردازد.
آنچه در این مقاله می خوانید:
- ایده راه اندازی شرکت دل از کجا پیدا شد؟
- هدف مایکل دل از راه اندازی شرکت خود چه بود؟
- ورود مایکل دل به صنعت ساخت کامپیوتر
ایده راه اندازی شرکت دل از کجا پیدا شد؟
مجری: وقتی مایکل دل اولین کامپیوتر شخصی خود را خرید، آن را از هم باز کرد.
مایکل دل: بله، میخواستم ببینم چطور کار میکند. بنابراین آن را از هم باز کردم. ویژگی خوب کامپیوترهای شخصی اولیه این بود که تراشههای کاملاً استانداردی داشتند. یعنی میتوانستید در مورد هرکدام از این تراشهها، یک کتاب پیدا کنید و بفهمی که هر پین چه کاری انجام میدهد و چطور سیگنالها در تراشه پردازش میشوند. همچنین خودم میتوانستم مدارهای خودم را طراحی و اصلاح کنم و ببینم که آن وسیله دقیقاً چطور کار میکند. این کار به نوعی مثل کلاس درس برای من عمل کرد و من اصول پایهای نحوه عملکرد این دستگاهها را یاد گرفتم.
بعد به این فکر کردم که چطور میشود آنها را بهبود بخشید، سرعت آنها را بیشتر کرد، چطور میشود آنها را به کامپیوترهای دیگر وصل کرد. در واقع به نوعی تخیل خود را آزاد کردم. کامپیوترهای اولیه اسم IBM را روی سطح بیرونی خود داشتند، اما قطعات داخلی آنها ساخت IBM نبودند. متوجه شدم که نه تنها رساندن قطعات از سازنده به مشتری، خیلی زمان بر است، بلکه پرهزینه و غیر کارآمد هم بود. من در مجله Byte در مورد پیشرفتهای اخیر در حوزه فناوری مطالب زیادی میخواندم، اما یک سال و حتی بیشتر طول میکشید تا امکان خرید آن فناوری فراهم میشد. بنابراین من به نوعی یک مشتری ناراضی بودم. با خودم میگفتم: «این همه فناوری که من در موردشان مطلب میخوانم را از کجا میشود پیدا کرد؟» به این فکر کردم چه میشود اگر میتوانستیم محصول را مستقیماً به مشتری نهایی بفروشیم. آن هم به صورت خیلی کارآمدتر، با خدمات بهتر و با کارمندانی که واقعاً در مورد محصول اطلاعات داشتند.
+: اصلاً فکرش را نمیکردم که فناوری اینترنت، ظهور و خرید آنلاین را تا این حد راحت کند، اما مسلماً احساس میکردم که تعداد افرادی که اطلاعات کافی دارند تا از طریق تلفن خرید کنند، بیشتر و بیشتر میشود. معمولاً وقتی مردم این حرفها را میشنوند، میگویند: «پس تو بیشتر محصول خود را به مشتریان شخصی و تفننی میفروختی.» در صورتی که اکثر مشتریان ما شرکتهای بزرگ بودند و ما به نوعی توسط شرکتهای بزرگ و نهادهای عمومی کشف شدیم. آنها میخواستند با استفاده از فناوری، بهره وری خود را افزایش بدهند و این تبدیل به اساس رشد بیزینس ما شد.
هدف مایکل دل از راه اندازی شرکت خود چه بود؟
-: مایکل دل در سال اول دانشگاه، بیزینس خود را شروع کرد که تبدیل به Dell Inc، شد.
+: بله، دانشجوی سال اول دانشگاه تگزاس بودم. دانشجو بودم و قصد داشتم که ادامه تحصیل بدهم. این کار را همزمان که به دانشگاه میرفتم، به صورت سرگرمی انجام میدادم. برای من یک سرگرمی جالب بود، چون واقعاً به کامپیوتر علاقه داشتم و میخواستم یک درآمد اضافی داشته باشم تا بتوانم استریو یا وسایلی که یک نوجوان 18، 19 ساله دوست دارد را بخرم. وقتی سال اول دانشگاه بودم، بیشتر دنبال چیزهایی مثل کیتهای به روزرسانی و تقویت کامپیوترها بودم. وقتی پدر و مادرم از این قضیه مطلع شدند، خیلی عصبانی شدند، چون فکر میکردند باید تنها بر روی رفتن به دانشگاه تمرکز کنم. پدرم، برادرم و افراد زیادی از خانواده ما پزشک هستند. آنها میخواستند من هم پزشک بشوم. بنابراین بسیار از دستم عصبانی بودند و میگفتند مایکل چرا اولویتهایت را درست مشخص نمیکنی؟ حوالی روز جشن شکرگزاری سال 1983، پدر و مادرم به نوعی مجبورم کردند قول بدهم بیزینس کامپیوتر را دنبال نمیکنم و فقط روی درسم تمرکز میکنم. این قول ده روز بیشتر طول نکشید.
مقاله پیشنهادی: تفاوت های افراد موفق و ناموفق چیست؟
مایکل دل و 10 روز سرنوشت ساز برای تاسیس شرکت
+: در این مدت تصمیم گرفتم برای خودم شرکت راه بیندازم. در واقع، این که پدر و مادرم به من گفتند که از این کار دست بکشم، احتمالاً باعث به وجود آمدن شرکت شد. اگر این کار را نکرده بودند، شاید فقط در حد یک سرگرمی باقی میماند. در طول این ده روز، وقتی به این کار فکر کردم فهمیدم که عاشق آن هستم. واقعاً هیجان زده میشدم و میدانستم خیلی جالب میشود. مثل هر نوجوان 18 سالهای که وقتی پدر و مادرش میگویند کاری را انجام نده، انجام میدهد، فقط به آنها نمیگوید. من هم همین کار را کردم. شروع به راه انداختن شرکتم کردم، بدون اینکه به پدر و مادرم حرفی بزنم. به یک آپارتمان بزرگتر نقل مکان کردم که سقف خیلی بلندی داشت و میتوانستم محصولات را روی هم بگذارم. تا مدتی توانستم این موضوع را مخفی نگه دارم و در نهایت هم توانستم با پدر و مادرم به توافق برسم. گفتم: «ببینید، من واقعاً دوست دارم این کار را انجام بدهم و میدانم که شما دوست ندارید. من با دانشگاه تگزاس هماهنگ کردم، میتوانم یک ترم مرخصی بگیرم و اگر موفق نشدم، دوباره برمیگردم.» بنابراین همه موافقت کردند که من ترم پاییز سال 1984 را مرخصی بگیرم و این کار را انجام بدهم و اگر موفق نشدم به دانشگاه برگردم و اگر موفق شدم، آن را ادامه بدهم. آنها موافقت کردند. البته اگر موافقت هم نمیکردند، بازهم آن را انجام میدادم. در ماه می 1984، من شرکت را ثبت و کار را شروع کردم.
-: و شرکت دل به سرعت رشد کرد.
+: پدر و مادرم همیشه از دوستان خود میشنیدند که کار مایکل خیلی گرفته است و بیزینس او موفق است. آنها هم میگفتند چه دارید میگویید؟ مایکل باید در دانشگاه باشد. چندبار سرزده پیش من آمدند. آنها یک دفعه به داخل میآمدند و مثلاً میگفتند: «پس کتابهایت کجا هستند؟» میگفتم: «در کتابخانه هستند.» همیشه برای این سوالها جوابهای خوبی آماده داشتم. آنها هم دقیقاً متوجه نمیشدند که اوضاع از چه قرار است. در نهایت فهمیدند و گفتند یعنی چه؟ اینجا پر از قطعات کامپیوتر است. پنهان کردن واقعیت سخت بود . اینجا بود که با هم صحبت کردیم.
ورود مایکل دل به صنعت ساخت کامپیوتر
+: با یک آگهی خیلی کوچک در مجلههای کامپیوتر شروع شد که مخاطبان آنها، بیزینس ها بودند. در ابتدا، نصف مشتریان از منطقه آستن بودند و نصف دیگرشان از بقیه کشور که خیلی هم دوام نداشت. چون سریع به کل کشور گسترش یافت. در ابتدا ما با فروش کامپیوتر شروع نکردیم، بلکه کیتهای به روز رسانی برای کامپیوتر می فروختیم. این مربوط به همان اوایل ظهور صنعت کامپیوتر میشود که کامپیوترها هارد دیسک نداشتند. در عوض، ما در بیزینس خود، تراشههای کنترلر و کابل میخریدیم، نرم افزار مینوشتیم، هارد دیسک میخریدیم و کیتهایی درست میکردیم تا مردم بتوانند کامپیوترهای خود را آپگرید کنند تا هارد دیسک داشته باشد. تعداد این کیتها نزدیک به صدها هزار بود. ما به کامپیوتر نیاز داشتیم تا این هارد دیسکها را فرمت کنیم.
+: یک کامپیوتر خیلی ابتدایی طراحی کردیم تا هارد درایوها را فرمت کنیم. به خاطر دارم یک مشتری از شرکت مارتین ماریتا داشتیم. او گفت میخواهم 150 تا از این هارد درایوها را بخرم. وای خدای من. آن موقع، شرکت ما ظاهر جالبی نداشت و نمیتوانستیم به مشتری نشان بدهیم. بنابراین شرکت را تمیز کردیم، جاهای مختلف آن را به این مشتری نشان دادیم. او پرسید: «این کامپیوترها برای چیست؟» گفتم: «برای فرمت کردن هارد درایوها.» او پرسید: «آیا میتوانیم اینها را هم بخریم؟» گفتم: «بله.» ما خیلی مشغول فرمت کردن این هارد درایوها بودیم و اصلاً به آن فکر نکرده بودیم. یک هفته بعد، یک نمایشگاه کامپیوتر در آستن بود که در فضایی مثل ورزشگاه برگزار شده بود. ما هم تقریباً بزرگترین فروشنده قطعات کامپیوتر در آستن بودیم و بزرگترین غرفه را وسط نمایشگاه داشتیم. در عرض چند روز یک کامپیوتر ساختیم که کیس هم داشت و آن را به نمایشگاه آوردیم. یک کامپیوتر کاملاً مونتاژ شده بود. همانجا نشسته بودیم. ویژگیهایش را نوشته بودیم. گفتیم به قیمت 795 دلار میفروشیم. استقبال زیادی از آن شد و در عرض سه تا چهار ماه کلاً به ساخت این کامپیوترها رو آوردیم. عجیب است، نه؟ بعد به این نتیجه رسیدیم که باید مهندس استخدام کنیم، باید کامپیوترهای بیشتری طراحی کنیم، باید فضایمان را افزایش بدهیم، کارخانه را بزرگتر کنیم و باید به طور جدی وارد ساخت کامپیوتر بشویم.
رونق سریع کسب و کار مایکل دل
+: در بهار سال 1986، به نمایشگاه بازرگانی Comdex رفتیم که آن زمان بزرگترین نمایشگاه بازرگانی در این صنعت بود. یک کامپیوتر 12مگاهرتزی 286 داشتیم. در آن زمان، سریعترین کامپیوترIBM ،6 مگاهرتز 286 بود. کامپیوتر ما سرعتش دو برابر بود. قیمت آنها 39.95 دلار و قیمت کامپیوتر ما 19.95 بود. یعنی سرعت دوبرابر و قیمت آن، نصف بود. بنابراین به راحتی آنها را فروختیم.
در این میان اتفاق جالبی افتاد. جلوی غرفه ما دو صف بسیار طولانی از افراد بود که درخواستهای مختلفی داشتند. مثلاً میگفتند: «میخواهم اتوکد کار کنم یا Debase، چطور میتوانم یکی از اینها را سریع به دست بیاورم. این خیلی عالی است.» بعد هم تمام مطبوعات بودند که میگفتند: «چرا یک نفر باید نیاز به یک کامپیوتر 12 مگاهرتزی 286 داشته باشد، در حال حاضر، کامپیوترهای 6 مگاهرتزی داریم و 8 مگاهرتزی هم در راه است. 12 مگاهرتز خیلی سریع است.» البته در مقایسه با امروز، اسباب بازیهای بچهها ریزپردازندههای سریعتری دارند.
شغل هر فرد، بخش مهمی از زندگی روزانه او را شامل می شود. بنابراین انتخاب شغلی که در کنار درآمدزایی 24 ساعته، شما را از انجام کارهای مورد علاقه تان مانند سفر کردن و... محروم نکند زندگی پربارتر و جذاب تری را برای شما میسازد. پیشنهاد ما به شما برای آشنایی بیشتر با چنین شغلی و راهنمایی که در مسیر بیزینس آنلاین آمازون شما را از همه نکات مطلع سازد، تماشای ویدیوهای معرفی این بیزینس غول آسا و جهانی است. همچنین نتایج شگفت انگیز دوره آربی مسیر را بهتر به شما نشان میدهد.
پاسخ به نظر