خلاصهای از مقاله:
در این قسمت مصاحبه جان پل دوجوریا و جو پولیش مؤسس Genius Network را در مراسم سالانه Genius Network مشاهده میکنید. در این مصاحبه میبینیم که چطور جان پل از یک بیخانمان به یک کارآفرین زنجیرهای و خیّر میلیاردر تبدیل شد. شما هم میتوانید استراتژیهای ساده او را در زندگی و بیزینس خود به کار بگیرید.
آنچه در این مقاله میخوانید:
- زندگی باور نکردنی یک میلیاردر
- راه عبور از شکستها از زبان دوجوریا
- چگونه یک کارآفرین موفق شویم؟
- ذهنیت جان پل دوجویا در مورد بیزینس فروش کالا
- اشتیاق راز دوام آوردن در کسب و کار
- برای موفقیت بدون چشم داشت کمک کنید
زندگی باور نکردنی یک میلیاردر
جو پولیش: همه شما این جمله را شنیدید که: «فرقی نمیکند از کجا شروع کنی، مهم این است که به کجا ختم میشوی.» این جمله واقعاً برای اولین سخنران امروز ما صادق است. او در لس آنجلس متولد شد. والدین او مهاجر بودند. مادرش به تنهایی او را بزرگ کرد. در 9 سالگی، برای کمک به خانوادهاش، کارتهای کریسمس و روزنامه میفروخت. در نوجوانی به یک گروه خلافکار خیابانی پیوست و به راه خلاف وارد شد. بعد به نیروی دریایی آمریکا ملحق و پس از دوران خدمت به عنوان نظافتچی مشغول به کار شد. وی سپس در پمپبنزین کار کرد و بهدنبال آن، فروشنده دایرهالمعارف شد. بعد از آن بیخانمان شد. اجازه بدهید مکثی کنم. اگر از شما بخواهند که بعد از آن سالها، پایان داستان او را پیشبینی کنید، فکر میکردید که چنین چیزی بنویسید؟ در حال حاضر جان پل دوجوریا، در لیست 400 نفر ثروتمند فوربز با 3.1 میلیارد دلار دارایی است. این اتفاق چطور افتاد؟ طی مصاحبه من با این مرد فوقالعاده، متوجه خواهیم شد. مهمان ویژه من جان پل دوجوریا است.
جان پل دی جوریا: ممنونم. اینجا را ببینید، این همه نابغه.
جو پولیش: بله، افراد شاد و سرزنده. ممنون هستم که به اینجا آمدید. واقعاً باعث افتخار است.
مقاله پیشنهادی: ویژگی افراد خودساخته | عزت خواه دات کام
راه عبور از شکستها از زبان دوجوریا
-: شما چطور از یک بیخانمان تبدیل به یک میلیاردر شدید؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟
+: راستش اگر بخواهم در یک جمله بگویم سخت است، اما وقتی واقعاً فقیر باشید و به ته خط رسیده باشید، تنها کاری که میتوانید انجام بدهید این است که به بالا نگاه کنید. به نظر من، بیشتر مواقع، وقتی مردم شکست میخورند، به جای این که بگویند میخواهم اینجا دوام بیاورم، اما سریع به مراحل بعدی بروم، به این فکر میکنند که چطور دوام بیاورند و به مدت طولانی در این حالت باقی بمانند.
-: سختترین دوران زندگی شما چه زمانی بوده است؟ آیا مربوط به زمانی است که تحت فشار چیزهایی که خلق کردید بودید؟ یاوقتی که ...
+: به نظر من، وقتی است که واقعاً فقیر باشید و نتوانید صورت حسابهای خود را پرداخت کنید. سختترین دوران من، مربوط به بار اولی است که بیخانمان شده بودم. اوایل بیست سالگی من بود. همسرم دیگر نمیتوانست بچهداری کند، بنابراین بچه دوسال و نیمهام را در بغلم انداخت، همه پولم را برداشت و برد، اجاره سه ماه را نتوانستم بدهم. در عرض سه روز، ما را از خانه بیرون انداختند. من داشتم تغییر شغل میدادم. پول هم داشتم، اما او همه پولها را برد. بنابراین من و پسرم با یک ماشین قدیمی در خیابان رفتم و فهمیدم که باید از پسرم مراقبت کنم و با این شرایط سر کنم. اما پول از کجا بیاورم، من که پولی ندارم. کاری که کردم این بود، دغدغه محیط زیست نداشتم، فقط به بقا فکر میکردم. به پارکینگهای متروکه میرفتم، قوطیهای نوشابه و سونآپ را جمع میکردم. آن روزها برای یک قوطی کوچک، دو سنت و برای یک قوطی بزرگ، پنج سنت میدادند. از این طریق، پول در میآوردم و زنده ماندم. چند روز بعد، یکی از دوستان عزیزم که دوچرخهسوار بود، من را پیدا کرد. او دوست قدیمی من از زمان دبیرستان بود. گفت: «جانی بیا پیش من. تو و پسرت میتوانید با من زندگی کنید. دوچرخههای خوبی دارم، مادرم میتواند از پسر تو مراقبت کند تا تو هم بتوانی دوباره روی پای خودت بایستی.» خیلی مهربان بود.
مقاله پیشنهادی: آیا افراد موفق شکست خوردهاند؟
چگونه یک کارآفرین موفق شویم؟
-: شما چطور یاد گرفتید که یک کارآفرین موفق بشوید؟
+: به نظر من نمیتوان یاد گرفت که چطور یک کارآفرین موفق شد. به نظر من، فقط این است که شما یک کاری انجام میدهید و میدانید که توانایی انجام دادنش را دارید. انسان این توانایی را دارد. همه شما دارید که ده برابر و حتی پنجاه برابر کارهایی که حالا انجام میدهید را انجام بدهید. وقتی بدانید که این توانایی را دارید، در طول مسیر، وقتی به موانعی برخورد کنید، بر آنها چیره میشوید یا آنها را دور میزنید. مثل آب که صخره را دور میزند. مثل فروش میماند. به سرمایههایی که دارید نگاه میکنید مثلاً چیزی که دارید میفروشید،آیا یک محصول فیزیکی است یا خدماتی است؟ هر چه که هست باید بهترین باشد و شما ویژگیهای آن را برجسته میکنید تا به مشتری سود برسانید. در مورد توانایی هم همینطور است. ویژگیهای خود را برجسته میکنید. این که این ویژگیها، چه نفعی ایجاد میکنند.
ذهنیت جان پل دوجوریا در مورد بیزینس فروش کالا
+: دوست دارم این را به همه بگویم، هرگز وارد بیزینس فروش نشوید، حتی اگر بهترین خدمات یا محصولات را در دنیا داشته باشید. هیچوقت وارد این بیزینس نشوید که محصول خود را بفروشید، بلکه وارد بیزینس سفارش دوباره بشوید. باید این ذهنیت را داشته باشید، چون وقتی با ذهنیت فروش وارد بشوید، روی فروش متمرکز میشوید، اما اگر بخواهید وارد بیزینس سفارش دوباره بشوید، حتی اگر محصولتان یک بار مصرف هم باشد، اگر کاری که انجام میدهید آنقدر خوب باشد، مشتری سراغ کس دیگری نمیرود و دوباره به شما سفارش میدهد. این ذهنیت من در تمام این سالها بوده است، چه زمانی که کودک بودم و گلدان یا روزنامه میفروختم، چه اوایل بیست سالگیم که به درِ خانههای مردم میرفتم و دایرهالمعارف میفروختم.
اشتیاق راز دوام آوردن در کسب و کار
+: در آن زمان، درِ 50 تا خانه را میزدم و ممکن بود در را به رویم ببندند. باید یاد بگیرید که اشتیاق خود را حفظ کنید. درِ خانه پنجاه و یکم یا صد و پنجم، باید مثل همان خانه اول مشتاق باشید. این کار سختی است. باید یاد بگیرید چطور آن را انجام بدهید. فکر کنم بهطور متوسط، فروشندههای دوره گرد دایرهالمعارف، سه روز بیشتر در این شغل دوام نمیآورند. من سه سال و نیم دوام آوردم. من یاد گرفتم که آماده باشم مردم دست رد به سینهام بزنند. اگر قبل از شروع هر کاری خودتان را برای عدم پذیرش آماده کنید، فرقی نمیکند زندگی شخصی باشد یا حرفهای، طرد شدن نمیتواند شما را شوکه کند. وقتی دست رد به سینهاتان بزنند، با خودتان میگویید: «من برای این موقعیت آماده بودم، و میخواهم با همان انرژی و اطمینان اولیه ادامه بدهم. البته این کار راحتی نیست.
-: آیا امروز هم مثل روزهای اول، همانطور طرد شدن را تجربه میکنید؟ انرژی و اشتیاق خود را نگه میدارید یا سطح طرد شدن خیلی بالاتر رفته است.
+: بله، امروز کمی متفاوت است. آن روزها باید زنگ صد تا خانه را میزدم تا یکی پیدا بشود و به حرفهایم واکنش نشان بدهد یا علاقهمند بشود. امروز کمی راحتتر است. به نظر من، وقتی در زندگی تاریخ ساز میشوید، یک زندگی خوب در انتظار شما خواهد بود. وقتی در بیزینس متوجه بشوید موفقیتی که با مردم سهیم نشویدموفقیت نیست، بلکه شکست است. باید تلاش کنید در کار خود، شرافت را رعایت کنید. هر چقدر هم که هزینه داشته باشد، به این خاطر که به شما نفوذ کلام میدهد تا بتوانید با مردم صحبت کنید. مردم میفهمند که شما صادق هستید و کار درست را انجام میدهید و قصد ندارید سر آنها کلاه بگذارید. مسلماً فراز و نشیبهایی وجود دارد، اما امروزه، چیره شدن بر آنها راحتتر است.
برای موفقیت بدون چشم داشت کمک کنید
+: من سوالهایی آماده کردهام که فکر کنم جوابهای شما برای ما ارزشمند باشند. ارزشهای فردی و حرفهای شما چه هستند؟
-: به نظر من، ارزش اصلی من، همان قانون طلایی است که میگوید کاری که برای خودت میپسندی را برای دیگران هم بپسند. این اساس خیلی از مذاهب هم است، اما راستش زیاد درگیر مراسم و مناسک میشوند. اما ارزش اصلی این است که کاری که برای خودت نمیپسندی را برای دیگران هم نپسند و این که موفقیتی که با دیگران به اشتراک گذاشته نشود، شکست محسوب میشود. به عبارت دیگر، وقتی شما به موفقیت میرسید، به تنهایی به این موفقیت نرسیدهاید.
وقتی موفق میشوید، میدانید که موفق شدید، اما یکی از بزرگترین درسهایی که باید در طول مسیر یاد بگیرید، این است که فقط خودتان مهم نیستید، بلکه باید بتوانید تا زمانی که زنده هستید، خدمتی به این دنیا بکنید. اگر فقط به خودتان اهمیت بدهید و بگویید این ساختمان من است، اسم من است، من این کار را کردم بقیه نکردند. اگر این کار را انجام بدهید، اصالت خود را از دست میدهید. مردم دوست ندارند به افرادی گوش بدهند که دائماً در مورد خودشان حرف میزنند. باید کاری کنید که بقیه هم موفق بشوند. باید یک کار متفاوت انجام بدهید. به نظر من این خیلی مهم است.
داشتن یک ذهنیت درست برای ساخت تجربهای از زندگی که با پذیرش همه اتفاقات غیرقابل پیشبینی آن، شما را به موفقیت برساند، چهقدر برای شما حائز اهمیت است؟ اگر علاقهمند هستید در خصوص راهنمایی که شما را برای تجربه یک زندگی موفق آماده میکند، بیشتر بدانید، مطالعه مقاله معرفی دوره شگفت انگیز پاراسل زندگی را از دست ندهید.
ادامه مصاحبه را در مقاله آشنایی با میلیاردر خود ساخته ای به نام جان پل دوجوریا بخوانید.
پاسخ به نظر