خلاصه ای از مقاله
در این مقاله، بخش اول مصاحبه با جینی رومتی را میخوانید. وی اولین مدیرعامل زن است که در شرکت IBM منصوب شد. در این جا، ابتدا با بیوگرافی وی و زندگی سختی که در کودکی گذرانده است آشنا میشوید و در ادامه نحوه ورود او به جنرال موتورز و بعد از آن IBM را خواهید دانست.
آنچه در این مقاله می خوانید:
- چه عاملی باعث موفقیت استثنایی شرکت IBM شد؟
- بیوگرافی جینی رومتی اولین مدیرعامل IBM
- نقش مشاوره در موفقیت کسب و کار
چه عاملی باعث موفقیت استثنایی شرکت IBM شد؟
دیوید: صبح که از خواب بیدار میشوید، میگویید ببین من تا حالا به چه رسیدهام. خیلی افتخار میکنم به کارهایی که کردهام؟ یا میگویید وای هر روز خیلی کار دارم که انجام بدهم، باید جواب منتقدان را بدهم؟
جینی رومتی: واقعاً چه شروع خوبی! روز اول به هیچ کدام از اینها فکر نمیکردم. روز اول به این فکر میکردم که چه افتخاری نصیبم شده و این که چه مسئولیت بزرگی است. به نظرمن بسیاری از افراد نمیدانند که IBM یک شرکت 106 ساله است. یک روز صبح بیدار میشوید و به این فکر میکنید که مسئول چیزی هستید. بنابراین حس متفاوتی است.
دیوید: وقتی در دهه 60 یا 70 بچه بودم ، IBM پیشرو شرکتهای تکنولوژی در دنیا بود.
جینی رومتی : هنوزم هست دیوید.
-: فکر میکنید که هنوز هم همان قدرتی که قبلاً در دهه 60 در دنیای کامپیوتر داشت را دارد؟
+: به نظر من IBM بزرگ است، به یک دلیل که به آن اشاره نکردید. بزرگی یک شرکت فناوری این است که بتواند همیشه در حال دگرگون کردن خودش باشد. باید ببینیم چه میشود. اما این که بتوانید خودتان را یک بار یا دوبار تغییر بدهید سخت نیست، اما چهاربار و پنج بار نه. صنعت فناوری خیلی رقابتی است. من فکر میکنم که کار ما خیلی منحصر به فرد است، چون داشتن فناوری یک چیز است، اما این که تخصص آن را هم داشته باشید و بدانید چطور از آن استفاده کنید، یک چیز دیگر است. به نظر من، آن چیزی که باعث تمایز ما میشود و کمک کرده تمام این محصولات را تولید کنیم، این است که ما به تغییر دنیا کمک کردیم.
اگر به شروع کار IBM نگاه کنیم، متوجه میشویم که در ابتدا اسم آن IBM نبود، بلکه با تولید دستگاه برش دهنده گوشت و پنیر شروع کرد و بعد ساعت، جدول بندی، بعد از آن دوره mainframe بود که پشت صحنه بود. پس از آن، وارد نرم افزار و خدمات شد. در حال حاضر، در حال ایجاد تغییرات دوباره هستیم. به نظر من این هنر تغییر دادن، باعث منحصر به فرد شدن آن میشود.
بیوگرافی جینی رومتی اولین مدیرعامل IBM
-: کمی در مورد گذشتهاتان صحبت کنیم. در شیکاگو بزرگ شدید و سه خواهر دارید؟
+: دو خواهر و یک برادر دارم.
-: دو خواهر و یک برادر. پدرتان، مادرتان را ترک کرد. در آن زمان، مادرتان تحصیلات دانشگاهی نداشت. او چطور چهار بچه را بزرگ کرد؟
+: من هنوز هم از مادرم چیزهای زیادی یاد میگیرم و برای مادرم احترام زیادی قائل هستم که ما را بزرگ کرد. مادرم دیپلم دبیرستان داشت، اما زود صاحب فرزند شد. وقتی پدرم ما را ترک کرد، من در سالهای ابتدایی نوجوانی خود بودم. این اتفاق، بسیار ناگهانی افتاد. یک مرتبه مادرم متوجه شد که با 4 تا بچه مانده است، هیچ پولی ندارد، به زودی خانهاش را از دست میدهد و چیزی برای خوردن نخواهد داشت. او بسیار جدی بود و من اجازه میدهم بقیه او را قضاوت کنند. ما مجبور بودیم مدت کوتاهی کارهایی را انجام بدهیم. مثلاً کمک غذایی دریافت کنیم. ما مجبور بودیم کمک بگیریم. برنامههای حمایتی دولتی برای همین مواقع است. مادرم تحصیل خود را دوباره شروع کرد. من مجبور بودم به او کمک کنم، چون بزرگتر از همه بودم. او شبها به مدرسه میرفت و یک مهارت جدید یاد گرفت. بعد از آن، مدیر اجرایی یک کلینیک درمان بی خوابی در شیکاگو شد. همه خانواده و اقوام کمک کردند. مادرم به ما یاد داد که هیچوقت اجازه ندهیم فرد دیگری هویت ما را تعریف کند. او هیچ وقت اجازه نداد که شرایط، او را تعریف کند.
-: شما از خواهران خود مراقبت میکردید؟
+: بله. جلسه اولیا مربیان و کلاس نوازندگی شیپور میرفتم.
-: آیا به شما پول میدادند؟
+: نه اصلاً. احتمالاً باید بروم بگیرم.
-: پس از آن بورسیه دانشگاه Northwestern را گرفتید؟
+: بله. من به خواهر و برادرانم بسیار افتخار میکنم. همیشه میگویم که مادرم هیچوقت شکایت نمیکرد و چیزی نمیگفت. با این حال، همه ما میدیدیم که دارد چه کار میکند. همه ما، مثل هم بودیم. بعضی وقتها میگویم که من کمتر از بقیه آنها موفق بودم، چون آنها بسیار موفق هستند. این اخلاقی است که مادرم به ما یاد داده است. به دانشگاه Northwestern رفتم و بورسیه گرفتم، چون همه ما دنبال بورسیه و رفتن به دانشگاه بودیم.
نقش مشاوره در موفقیت کسب و کار
-: آیا مادرتان هنوز زنده است؟ آیا هنوز به شما زنگ میزند و میگوید که چقدر کارتان خوب است؟ آیا برادر و خواهران شما هم مثل خود شما موفق هستند؟
+: راستش را بخواهید، مادرم همیشه به من زنگ میزند و در مورد مسائلی حرف میزند که همه مادران حرف میزنند. نکته بسیار جالبی است. عید پاک امسال، مادرم خانه ما بود. من مجبور بودم سرکار بروم و او را تنها بگذارم. مادرم گفت: «قبل از این که بروی، گزارش سالانهات را خواندم و نکاتی را برایت نوشتهام.» گفتم عالی است. از این به بعد قرار است طبق نظرات مادرم عمل کنم. اولین کاری که او میکند این است که به عکسها نگاه میکند. او بعد به من گفت: «عاشق این گزارش سالانه هستم، چون حالا میفهمم که IBM چه کار میکند.» این گزارش، پنجاه متن کوتاه بود و بیان میکرد که چگونه دنیا، مشاغل و صنایع در نتیجه برنامه واتسون، هوش مصنوعی و رایانش ابری تغییر میکنند و زندگی بهتر میشود. مادرم گفت:« حالا میفهمم چه شده است.» بعد از آن، نظراتی در مورد ظاهر، نوع کاغذ و این موارد داد که یک کارنامه کامل بود.
-: این نظرات را به همکاران خود هم منتقل کردید؟
+: بله، حتماً. من یک پایگاه عظیم سرمایه گذاری خرده فروشی دارم.
-: پس شما از Northwestern فارغ التحصیل شدید و با این که بورسیه جنرال موتورز بودید، اما مجبور نبودید برای آنها کار کنید، اما حس کردید که باید این کار را انجام بدهید؟
حضور جینی رومتی در کمپانی بزرگ جنرال موتورز
+: بله، آن سالها، بعضی از دانشگاهها یک سری طرحهای عالی از سمت بعضی از شرکتها داشتند که هدف آن، جذب زنان اقلیت به دنیای تجارت بود. در آن زمان هم، جنرال موتورز طرحی داشت که با بهترین دانشگاهها، همکاری میکرد. به من گفتند که خرج همه چیز از جمله شهریه و خوابگاه را میدهند. بعضیها که خودشان درآن دانشگاه بودند و بعضی که حتی استاد بودند به من میگفتند نگاهی به این طرح بینداز. در عوض باید تابستانها برای آنها کار میکردم و غیر از این هیچ تعهدی نداشتم. دوره کارآموزی که با آنها گذراندم عالی بود. وقتی فارغ التخصیل شدم، واقعاً احساس میکردم وظیفه دارم که با آنها کار کنم. پیشنهادهای کاری زیادی داشتم، اما تصمیم گرفتم به جنرال موتورز بروم. من مدرک مهندسی و علوم کامپیوتر داشتم.
-: آن موقع در نورث وسترن، خانمهای زیادی بودند که این رشته را میخواندند؟
+: خودتان چه فکر میکنید؟
-: زیاد نبودند؟
+: نه. در خیلی از کلاسها، حتی آن موقع من تنها خانم بودم.
ماجرای ورود جینی رومتی به کمپانی IBM
-: پس شما چند سال برای جنرال موتورز کار کردید و بعد از آن شنیدید که یک فرصت شغلی در شرکتی به اسم IBM وجود دارد.
+: بله، افراد زیادی فکر میکنند که باید کل مسیر شغلی خود را از قبل برنامه ریزی کنند. متاسفانه باید بگویم که من چند سال در جنرال موتورز کار کرده بودم. بعد با این که کارم را دوست داشتم، حس کردم چون علاقه زیادی به فناوری دارم، باید در صنایع مختلف، آن را به کار ببرم. خیلی ساده بود. همسرم گفت: «ببین! من دوستی دارم که پدرش برای IBM کار میکند. میخواهی به او زنگ بزنی؟» راستش را بخواهید شوهرم بود که شرایط مصاحبه را فراهم کرد.
-: آیا پولی برا کاریابی دریافت کرد؟
+: بله، هنوز هم دارم پرداخت میکنم. رفتم مصاحبه دادم.
-: در چه بخشی؟
+: ابتدا به عنوان مهندس سیستمها شروع کردم و بعد در قسمت بانکداری، بیمه. خیلی چیزها را در این سالها تجربه کردم. یادم است که به قسمت مشاوره رفتم و چیزهای زیادی یاد گرفتم. گفتم: «وقت آن است یک کار دیگر انجام بدهم.» این را همه جا میگویم. با آقایی آشنا شدم، مشاور واقعاً خوبی برای من بود. او به من گفت: «میخواهم شغلم را عوض کنم و تو باید جایگزین من بشوی.» باید بروی مصاحبه بدهی. تو یکی از کاندیداها هستی. برو مصاحبه بده.»
تا به حال به خرید محصولات فیزیکی از کارخانههای چینی با قیمت بسیار مناسب و فروش آن در یک مارکت پلیس بزرگ و جهانی مانند آمازون فکر کردهاید؟ بیزینسی که با آزادی از المان زمان و مکان مسیر یک کسب درآمد 24 ساعته و دلاری را برای شما فراهم میکند. هر چند کار آسانی به نظر نمیرسد اما اگر راهنمای جامع و گامبهگام در این خصوص وجود داشته باشد، مسیر خیلی آسانتر و سریعتر طی میشود. تماشای ویدیوهای معرفی کسب و کار آمازون و مشاهده نتایج شگفتانگیز نتایج دوره آربی شاید نقطه عطف زندگی و کسب و کار شما باشد. پس این پیشنهاد را از دست ندهید.
پاسخ به نظر