خلاصهای از مقاله
همه ما در زندگی با ترسهای فراوانی مواجه شدهایم. داشتن ترس مهم نیست، مهم نحوه برخورد با این ترسها میباشد. گاهی همین ترسها ما را از رسیدن به موفقیت باز میدارند. با ما همراه باشید تا با توصیههای رابرت کیوساکی در این زمینه بیشتر آشنا شوید.
آنچه در این مقاله میخوانید:
- مقابله با ترس از دیدگاه رابرت کیوساکی
- انتقاد رابرت کیوساکی به نوع آموزش
- راههای ثروتمند شدن به روش رابرت کیوساکی
- توصیه رابرت کیوساکی در خصوص تغییر دهنیت
دیدگاه رابرت کیوساکی در مورد آموزش و پروش
شما در این مقاله، بخش دوم مصاحبه برایان رز را با رابرت کیوساکی نویسنده کتاب معروف پدر پولدار پدر بی پول را مطالعه مینمایید که در این بخش به ایرادهای آموزش میپردازد و غلبه بر فقر صحبت مینماید.
مقابله با ترس از دیدگاه رابرت کیوساکی
برایان رز: بله خسته کننده است اما در مورد ترس هم هست. یک دلیل محبوبیت شما بین مردم همین است، چون به آنها میگویید که میدانید حقیقت دارد. وقتی در آینه نگاه میکنند میدانند که انتخابشان درست نیست که نظم ندارند که دارند اشتباه میکنند. میدانند که خوشحال نیستند.کل زندگیشان را منتظر حقوق آخر ماه هستند.
رابرت کیوساکی: قابل درک است. همه ما ترسهایی داریم. ترس داشتن مهم نیست. مهم این است که چطور با آن برخورد میکنید. اینشتین میگوید: «خلاقیت از دانش مهمتر است، اما دانش به خلاقیت قدرت میدهد.» چیزی که بیشتر مردم ندارند دانش تجارت است. مثل حسابداری، بدهی، مالیات، باید در مورد اینها آگاهی داشته باشید اما در مدرسه اینها را به شما یاد نمیدهند و وقتی ازمن میپرسند که پدر پولدارتان اینها را از کجا یاد گرفته بود در حالی که پدر فقیرتان با مدرک دکترا یاد نگرفته بود. جواب خیلی ساده است. پدر پولدارم که بهترین دوست پدر فقیرم بود پدرشان را در سن 13 سالگی از دست داده بود. بنابراین یک تجارت خانوادگی داشت که باید در سن 13 سالگی مدیریت میکرد. مجبورشدند ترک تحصیل کنند که برایشان موهبتی بود. بعضی وقتها یک موهبت به ظاهر به نظر نمیرسد که موهبت باشد اما در نهایت معلوم میشود که موهبت بوده است و معلمشان در واقع حسابدارشان، وکیلشان، بانکدارشان، بنگاه املاکیشان بودند.
+: اینها معلمهای واقعی هستند به نظر من. معلمهای بی اعتبار هم در مدرسه هستند. معلمهای مدرسه هیچ تاثیری ندارند. درسهایی را یاد میدهند که خودشان هم به آن عمل نمیکنند. وقتی MBA میخواندم هم همین مشکل را داشتم. با استاد بازاریابی¬مان همهاش بحث میکردم چون برای خودشان شرکتی نداشت. بعد هم با استاد حسابداریمان بحثم شد چون هیچ چیزی ازحسابداری نمیدانست. من بیشتر از آن حسابداری بلد بودم چون قبلاً در شرکتهای پدر پولدارم حسابداری کار کرده بودم. من حسابدار نیستم اما حسابداری بلد هستم. آنجا بودکه تحصیلم را تمام کردم چون فهمیدم معلم غیر واقعی کیست. معلم غیرواقعی کسی است که دنبال شغل است و بعد، آن همه چیزی را درس میدهد. به ما یاد دادند که کفش واکس بزنیم تا پول دربیاریم. اما هیچ چیزی از معلمی نمیدانند. مثلاً معلم حسابانم که در مدرسه نظامی نیویورک درس میخواندم یک بار به آنها گفتم: «الان سومین سالی هست که حسابان میخوانم و اسمشان هم مقاومت مصالح بود. اصلاً قرار است هیچوقت از اینها استفاده کنم؟» گفت: «نه.» گفتم خب چرا درس میدهید؟» گفت: «چون حقوقم از این راه تأمین میشود.» گفتم: «خودتان ازآن استفاده میکنید؟» گفت: «نه.» به همین دلیل است که من همیشه به همه میگویم به دنبال معلم واقعی باشند نه معلم غیر واقعی. معلم غیر واقعی کسی است که چیزی که یاد میدهد را عمل نمیکند و معلم واقعی کسی است که چیزی که یاد میدهد را هرروز به کار میبرد. بنابراین حسابدارم، وکیلم که هر روز کار میکنند معلمهای واقعی من هستند. من هرروز در حال حل مشکلات بیزینسم هستم. من حسابدار، وکیل، بانکدار و همه اینها را بر روی شمارهگیری سریع گوشی دارم چون دارم با تیم خود مشکلات را حل میکنم. من به این شکل باهوش شدم.
_: به این شکل باهوش شدید.
انتقاد رابرت کیوساکی به نوع آموزش
_: 21 سال بعد از انتشار کتابتان، وضعیت چطور است؟ الان خیلی منابع آموزشی در اینترنت و یوتیوب هست. آیا مردم نسبت به گذشته درباره پول سواد بیشتری دارند؟
+: نه بدتر شده است. فردا قرار است در برنامه رادیویی خود با یک تیم از روانپزشکهای آموزشی ملاقات کنم. اسم کتاب آنها هست «در آغوش گرفتن ذهن آمریکایی.» در مورد این است که مدارس آمریکایی دارند دانش آموزها را ضعیف بار میآورند. در مدرسه یک مفهومی هست به اسم اثر محرک. معلمها نمیتوانند چیزی بگویند که میتواند دانش آموز را ناراحت کند. هر چیزی که دیدگاهشان را محدود کند برایشان مهم نیست. اگر من به مدرسه میرفتم بیرونم می انداختند. چون برایشان تهدید هستم. برای من مدرسه جایی است برای بازکردن ذهن و دادن ایدههای جدید و افقهای جدید فکری. اما در این سیستم ممکن نیست. همه باید دیدگاه سیاسی درست داشته باشند. اما دارند خلاقیت و ذهن بچهها را خراب میکنند، به عقب میبرند اما در ذهن خودشان خیلی روشنفکر هستند. ممکن است باشند اما اگر من ایدههایی نداشتم که شوکهام کنند هیچ چیز جدیدی یاد نمیگرفتم، اما این مکانیزمهای محرک، مثلاً به شما اجازه نمیدهند بادام زمینی بخورید. اگر بچهای در معرض بادام زمینی نباشد، احتمال حساسیتش به بادام زمینی بالاتر میرود. اگر به یک بچه اجازه ندهید بادام زمینی بخورد، 17 درصدشان حساسیت میگیرند، اما اگر به بچهها بادام زمینی بدهید، فقط 5 درصدشان حساسیت خواهندداشت. این کتاب هم با همین تشبیه شروع میشود و میگوید که مدارس به این صورت بچهها را تضعیف میکنند.
_: هفته گذشته یک جلسه انگیزشی در شرکتتان داشتید که در 21 سال گذشته هر سال آن را انجام دادهاید. در مقر اصلی شرکت rich dad، همه کارمندهایتان را جمع میکنید و گفتید که امسال میخواهید در مورد یک موضوع جدید صحبت کنید که تا به حال صحبت نکرده بودید؟ این موضوع چه بود؟
+: امسال ما این را وارد بیزینسمان کردیم. من موفقیتم را از معنویات به دست آوردم نه مادیات. وقتی من و همسرم در سال 1996 پدر پولدار را شروع کردیم معنویات را کنار گذاشتیم. بعد متخصصهای MBA و وکلا وارد شدند و تلاش کردند که آن را تبدیل به بیزینس کنند. گفتم نه. ما فقط چندتا آدم خوشحال هستیم که مثل رابین هود هستیم.
_: آیا شما رابین هود هستید؟ ازثروتمندها میگیرید و به فقرا میدهید؟
+: نه من عقیدهای به بخشش به فقرا ندارم.
_: اما به فقرا دانش میدهید.
+: بله خیلی تفاوت زیادی دارند این دو. مردم میگویند چرا به فقرا پول نمیدهی؟ میگویم مشکلی ندارم اما این کار فقط افراد فقیر بیشتری را تولید میکند.
_: بله اگر میخواهید یکی را یک روز سیر کنید به او ماهی بدهید.
+: بله. اگر به یکی ماهی بدهید، خیلیهای دیگر هم ازشما ماهی میخواهند. به آنها ماهیگیری یاد بدهید.
_: اما شما رابین هود دانش هستید. دانش را به مردم میدهید و پولدارها از این کارتان ناراحت میشوند و میگویند نباید این کار را بکنید.
+: بله میگویند چیزی راکه بلد هستید را به بقیه یاد ندهید. مردم را فقیر نگه دار. در انجیل هم گفته شده است، هرچند من آدم مذهبیای نیستم، گفته است که فقرا همیشه بین ما هستند و خواهند بود. چون همه چیز اینجاست در ذهن.
_: بله یعنی همان ذهنیت ترس.
+: بله. ترس در کلماتشان است و کلمه تبدیل به واقعیت میشود.من آدم مذهبیای نیستم من از مدرسه مذهبی هم آمدم بیرون. اما وقتی یکی میگوید من نمیتوانم یا پولش را ندارم، غرق میشوند. آنها تبدیل به آن چیزی میشوند که به زبانشان میآورند. خیلیها را میبینم که میگویند پولش را ندارم، نمیتوانم پول در بیاورم.
_: مادرتان این حرف را میزد؟
+: نه پدرم. پدر دکترم. میگفت فکر میکنید بر روی گنج نشستهام؟ پولش را ندارم و پدر پولدارم میگفت به همین دلیل است که فقیر است. فقیرها میگویند پولش را ندارم، نمیتوانم بخرمش، وقت ندارم، چون این برایشان راه فرار است. چون راحتتر است که بگویید پولش را ندارم یا خیلی خستهام یا نمیتوانم بروم باشگاه در صورتی که میتوانند. ولی نمیروند و نمیگویند که چون تنبل هستم نمیروم باشگاه.
_: و امنتر است که ریسکهای جدید وارد زندگیشان نکنند.
+: بله و بگویند من امنیت شغلی دارم.
راههای ثروتمند شدن به روش رابرت کیوساکی
_: و پدر پولدارتان چه میگفت؟ به جای اینکه بگوید پول ندارم.
+: میگفت چطور پولش را جور کنم؟ چطور میتوانم انجامش بدهم. چه کاری میشود کرد یا چرا باید انجامش بدهم. میگفت پرسشها ذهن را باز میکنند و جملههای خبری ذهن را میبندند. وقتی میگویی پول ندارم ذهنتان بسته میشود. شما همانی میشوید که میگویید. من همیشه کمی اضافه وزن داشتم. شما خوب یادتان است که یک بار رژیم خامخواری را امتحان کردم. من سه بار در سال رژیم گیاهخواری را انجام میدهم. کار سختی نیست اما من هر بار به مدت 21 روز انجامش میدهم. خامخوار میشوم و بعد برمیگردم. نکته این است که ما بنده عاداتمان هستیم و تا وقتی که عادات را نشکنیم تغییر نمیکنیم. ما سه روز در سال جلسات استراحت داریم که مردم از سراسر دنیا میآیند و امسال موضوع جلسه معنویات بود.
_: معنویات خیلی جالب است. مردم باورشان نمیشود که رابرت کیوساکی در مورد معنویات حرف بزند. پدر پولدار پدر فقیر نباید درموردمعنویات باشد چون فکرمیکنند فقط در مورد پول است.درست است؟
+: بله. مردم به من میگویند که پول برایم مهم نیست. من هم میگویم اگر پول برایتان مهم نیست شما هم برایش مهم نیستید. اگر به پول اهمیت ندهید پول هم به شما اهمیت نمیدهد.کلمات تبدیل به واقعیت میشوند. مثلاً اینکه من هیچوقت پولدار نمیشوم. یا جمله مورد علاقه¬شان. پولدارها حریص هستند. این فقیرها هستند که حریص هستند چون اگر به آنها فکر کنید میبینید که برای پولدار بودن باید یک چیزی ارائه بدهید. من باید کتاب و بازی تولید کنم، املاک بخرم، مسکن تأمین کنم، شغل تأمین کنم. اینها دلایل ثروتمند بودن من است. مردم حریص هیچ چیزی تولید نمیکنند و میگویند پولدارها حریص هستند و به آنها میگویم هی رفیق، وقتی با یک انگشت به کسی اشاره میکنید، سه انگشتت به سمت خودتان است و امروز خیلیها با پولدارها میانه خوبی ندارند.
_: اخیراً یکی از مهمانهای برنامه من گفت: «فقیرها خودخواهند.» گفتم: «این جمله خیلی ظالمانه است.» گفت: «نه.» واقعاً فکرش را بکنید این مردم واقعاً خودخواهند همیشه دارند در مورد مشکلاتشان شکایت میکنند. فقط به مشکلات خودشان فکر میکنند. شما با این موافق هستید نه؟
+: خب راه پولدار شدن این است که مشکلات مردم را حل کنید.
_: درست است. به این صورت که ارزش خلق میکنید.
+: درست است و اگر بتوانید مثلاً یک روز سرطان را درمان کنید تریلیونر میشوید. الان من خیلی سرم شلوغ است نمیتوانم انجامش بدهم به جایش گلف بازی میکنم.
_: چطور معنویت را وارد شرکت یا سازمان یا پدر پولدار میکنید.
+: خب چون این یک بیزینس است من نمیتوانم مردم را مجبور به کاری بکنم اما کتابهای معنوی میخوانم. مثلاً آخرین کتابی که خواندیم اسمش قدرت اکنون بود نوشته اکارت تالی (Eckart Tolle). اینجور کتابها را میخوانیم. کتابهای مربوط به مسائل مالی هم میخوانیم اما بعدآن من مردم را به مدیتیشن تشویق کردم و یک فرایند به اسم پاکسازی. تالی میگوید که ما در بدنمان درد داریم. مثلاً پدرت 50 سال پیش کار بدی در حق¬تان کرده است اما دردش هنوز در وجودتان است. مدیتیشن نمیتواند حلش کند و یک سری افراد هستند که مثل لیزر دقیق میروند سر همین مساله و درد ذهنی را حل میکنند.
_: بله من خودم مهندسی خواندم و علم میگوید این چیزها فایده ندارد اما وقتی مدیتیشین و یوگا کار میکنم حس میکنم که این دردها از ذهنم بیرون میرود و دوباره از خودم میپرسم آیا این ذهنیت پدر فقیر را دارم که هر چه بقیه به من میگویند را قبول میکنم و الان دارم تصمیمات را خودم میگیرم.
+: بروس میلتون میگوید فقر ارثی است. در خانوادهها آموزش داده میشود.تفکر طبقه متوسط هم همینطور و خیلی خوشحال هستم که آن در برنامه شما کتاب مرا تأیید کرد. چون میگوید من تحت آموزش یک پدر پولدار بودم و به همه آنهایی که درخانه نشستند و مشکلات مالی دارند و خوشحال نیستند یا پول درمیآورند اما از شغلشان راضی نیستند باید بگویم که همه اینها را به شما یاد دادند. ذهنتان به شما میگوید که باید کار پیدا کنید تا پول در بیاورید یا اینکه نباید پولدار بشوید چون پولدارها بد هستند. همه چیز.
توصیه رابرت کیوساکی در خصوص تغییر ذهنیت
_: و تا وقتی که ذهنیت خود را عوض نکنید پولتان به شما کمکی نمیکند، چون حتی یک سری افراد که لاتاری برنده میشوند هم بعد از مدتی پولشان را از دست میدهند، به این خاطر که ذهنیت فقیری دارند.
+: درست است. اگر فقیر هستید همیشه فقیر باقی میمانید.
_: : برای خیلیها درک آن سخت است.
+: بله. پولتان سریع ناپدید میشود مثل خیلی از ورزشکارهای حرفهای. میدانید میلیونها دلار پول درمیآورید و 65 درصدشان بعد از پنج سال ورشکست میشوند چون اینها از خانوادههای فقیر میآیند. اگر این را به آنها بگویید عصبانی میشوند و میگویند تقصیر شما پولدارهاست. شما سرم کلاه گذاشتید. دولت سرم کلاه گذاشت. اما متاسفانه همانطور که آقای لیپتون هم میگوید، فقر از طریق ژنتیک منتقل میشود. این ترسناک است و باید این را تغییر بدهیم و به بچههایمان درست آموزش بدهیم.
_: بله. آن روحیه را تغییرش بدهیم و یک ذهنیت جدید را ایجادکنیم.
+: بله. اگر قرار است به آنها بگوییم که به قول اینشتین تخیل مهمتر از دانش است. باید دانش پایه مالیات، بدهی صورتهای مالی و همه اینها را باید یاد بگیرند. اگر نمیخواهید اینها را یاد بگیرید من نمیتوانم کمکی به شما بکنم. پدر فقیر من نمیخواست چیزهایی که پدر پولدارم یاد میداد را یاد بگیرد.
از اینکه ما را در این مقاله همراهی کردید، سپاسگزاریم. آرزوی ما موفقیت و شادکامی شما در تمام مراحل زندگی است و امیدواریم در گروه افراد موفق قرار بگیرید. به همین خاطر هدیه ما برای شما مجموعه برنامههای هیروتایم با محوریت معرفی افراد موفق است. امیدواریم با تماشای ویدئوهای رایگان هیروتایم راه موفقیت را پیدا کنید.
پاسخ به نظر