خلاصه ای از مقاله
استیو جابز، نامی است که تقریبا برای همه شناخته شده است. او توانسته برندی را پایه گذاری نماید که همه جهان را تحت تاثیر قرار دهد. در این مقاله به بخشی از صحبت های او در خصوص موفقیت می پردازیم. مسیر موفقیت او می تواند الگو و راهنمای افراد باشد تا بتوانند به رویاهای خود جامه عمل بپوشانند.
آنچه در این مقاله می خوانید:
- راز موفقیت خالق اپل
- فرهنگ کارآفرینی از نظر استیو جابز
- استیو جابز رمز موفقیت سیلیکون ولی را چه چیزی میداند؟
- در حوزه فناوری باید همیشه به روز باشید
داستان زندگی موفق استیو جابز
در عصر تکنولوژی افراد موفق بسیاری را میتوان یافت. یکی از این افراد خالق اپل یا همان استیو جابز است. نوع نگاه و ایدههایی که او دارد میتواند الگو و راهنمایی برای دیگران شود تا رویاهای خود را محقق سازند. در ادامه بخشی از صحبتهای جابز در یکی از مصاحبههایش ارائه میشود تا با نگرش جذاب او بیشتر آشنا شویم.
راز موفقیت خالق اپل
چیزی که همه در بزرگسالی به ما میگویند این است که دنیا همین است که هست، شما هم باید در چهارچوب همین دنیا زندگی کنید. خودتان را به در و دیوار نکوبید، همین که یک خانواده خوب داشته باشید، از زندگی لذت ببرید و کمی هم پس انداز داشته باشید کافی است.
اما عمر ما محدود است. زمانی که یک حقیقت ساده را کشف کنید، زندگی خیلی عمیقتر میشود. حقیقت این است که هر چیزی که اسمش را زندگی میگذاریم، توسط افرادی به ما دیکته شده که اصلاً از من و شما باهوشتر نبودند.
- با ایجاد تغییر، زندگی خودتان را بسازید
اما شما میتوانید زندگی را عوض کنید و آن را بسازید. چیزهایی خلق کنید که دیگران هم بتوانند از آنها بهره ببرند. باید این را بدانید که میتوانید به زندگی سیخونک بزنید و از آن یک چیز خوب در بیاورید. میتوانید زندگی را تغییر بدهید، به آن شکل بدهید.
بنابراین به نظرم مهمترین چیز این است که بفهمید زندگی چیزی نیست که حاضر و آماده باشد و شما مجبور باشید قبولش کنید. بلکه باید زندگی را تغییر بدهید، بهبود دهید و مُهر خودتان را روی زندگی بزنید.
به نظرم این خیلی مهم است و وقتی که این موضوع را درک کنید، تلاش میکنید که تغییرش بدهید چون این زندگی خیلی عیب و ایراد دارد. وقتی به این درک برسید، دیگر مثل قبل نخواهید بود.
- برای موفق شدن از دیگران کمک بگیرید
یک مورد دیگر که به نظر من خیلی مهم میآید این است که بسیاری از مردم موفق نمیشوند چون هیچ وقت درخواست کمک نمیکنند. تاحالا هیچوقت نشده که من از کسی درخواست کمک کنم و او نخواهد به من کمک کند.
وقتی 12 ساله بودم به Bill Hewlett زنگ زدم. او در Palo Alto زندگی میکرد و اسمش هنوز در دفترچه تلفن بود. وقتی زنگ زدم خودش جواب داد. گفت: «الو». گفتم: «الو سلام. من استیو جابز هستم دانش آموز دبیرستان. 12 سال دارم و میخواهم یک فرکانسشمار بسازم. میخواستم ببینم شما قطعاتی دارید که به من بدهید؟» او خندید و گفت: «بله».
قطعات را به من داد و همان تابستان هم در کارخانهاش، HP، به من یک شغل داد که پیچ و مهرههای فرکانسشمار را سفت میکردم. در واقع، شغلی در جایی که آن دستگاهها را میساختند، مثل اینکه دنیا را به من داده بودند. بله، من تا حالا با هر شخصی که تماس گرفتم، نه نگفته یا تلفن را قطع نکرده است.
من فقط درخواست میکردم و الان هم هرکسی از من درخواست میکند، سعی میکنم کمک کنم تا دین خودم را ادا کرده باشم. افراد بسیاری هستند که اصلاً برای درخواست کمک از دیگران تلاش نمیکنند و گاهی مواقع همین نکته است که تفاوت بین افراد موفق و افرادی که فقط رویای کاری را دارند تعیین میکند.
باید عمل کنید و باید آماده شکست باشید. باید آماده پذیرش ناکامی باشید. با مردم تماس بگیرید و هر جور که میتوانید کار را شروع کنید. اگر از شکست بترسید، خیلی پیشرفت نمیکنید.
- زمان را برای موفق شدن از دست ندهید
ریسکی وجود ندارد. این کار را باید وقتی جوان هستید انجام بدهید. وقتی شرکت اپل را تأسیس کردم، بیست ساله بودم. استیو وزنیاک، 24 یا 25 ساله بود. به خاطر همین، چیزی نداشتیم که از دست بدهیم. نه خانواده، نه بچه، نه خانه. استیو یک ماشین قدیمی داشت، من یک ون فولکس واگن داشتم.
تنها چیزی که ممکن بود از دست بدهیم، ماشینهایمان بود و لباسهایمان. هیچ چیزی نداشتیم که از دست بدهیم. اما میتوانستیم همه چیز را به دست بیاوریم. به خودمان میگفتیم، حتی اگر شکست بخوریم و همه چیز را از دست بدهیم، تجربهای که به دست میآوریم ارزشش ده برابر این هزینهای است که میپردازیم.
خوب، ما چه چیزی داشتیم که از دست بدهیم؟ بنابراین ریسکی در کار نبود. به نظرم این بهترین رویکرد در این مورد است. افراد زیادی میگفتند: «میتوانستی به دانشگاه بروی و وکیل بشوی». بله، درست است. اما میتوانی در 25 سالگی به دانشگاه بروی و وکیل بشوی.
هیچ چیز نمیتواند مانع شما شود. تنها چیزی که در زندگی واقعاً متعلق به ما است، زمان است. اگر این زمان را برای خودتان صرف کنید و تجربیاتی به دست بیاورید که روحتان را غنا ببخشد، دیگر هیچوقت شکست نمیخورید.
- فرصت جوانی بهترین زمان برای کسب موفقیت
به خاطر همین، همیشه به جوانها میگویم وقت تلف نکنید. تا جوان هستید کاری انجام بدهید. زمانی که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارید و همیشه این نکته را به یاد داشته باشید. به نظرم این بهترین کار است.
نمیگویم که مردم نمیتوانند در 50 سالگی شرکت راه بیندازند چون دیدهام که میتوانند. خیلی هم موفق شدهاند. اما وقتی جوان هستید این کار راحتتر است. چون چیزی برای از دست دادن ندارید، نسبت به کسی مسئولیت ندارید. مسئولیتی که بعداً مجبور هستید قبول کنید.
فرهنگ کارآفرینی از نظر استیو جابز
در سیلیکون ولی یک فرهنگ کارآفرینی در مورد ریسک حاکم است که در واقع دلیل وجود سیلیکون ولی میباشد.
- مهمترین دلیل، همین فرهنگ ریسک کارآفرینی است که الگوها هم جزیی از آن هستند.
- دوم، دانشگاهها هستند مثل استنفورد و برکلی. اگر چنین دانشگاههایی نبودند سیلیکون ولی سرمایه انسانی نداشت که بخواهد کار کند.
- سومین فاکتور مورد نیاز برای شروع یک بیزینس، زیرساختهای مالی هستند.
- چهارمین مورد، اثر لانه زنبور است. ممکن است افراد فوقالعاده با استعدادی داشته باشید. طبق اثر لانه زنبور، اگر تمامی این استعدادها را در یک جا جمع کنید اثرش بیشتر میشود.
مقاله پیشنهادی: مایکل دل و موفقیت بزرگترین سازنده کامپیوترهای شخصی
مقدمات راه اندازی بیزینس چیست؟
اجازه دهید یک مثال بزنم. وقتی میخواهید یک بیزینس راه بیندازید، باید افراد باتجربه را استخدام کنید. اکثر اوقات نمیتوانید دانشآموز و دانشجو استخدام کنید. احتمالاً باید از آنها بخواهید که شغل قبلیشان را رها کنند، احتمالاً هم خانواده دارند و شاید بیایند برای شما کار کنند.
مثلاً اگر شرکت شما در مونتانا باشد، اگر از یک شهر دیگر مهاجرت کنند و بیایند در شرکت شما کار کنند و اگر شرکت شما ورشکست بشود، دیگر در مونتانا شرکتی نیست که بتوانند برای آن کار کنند و باید دوباره مهاجرت کنند.
اما جایی مثل سیلیکون ولی، طرف میتواند در یک شرکت دیگر استخدام شود. نیازی به رفتن به شهر دیگر ندارد، میتواند در همان خانه بماند، بچههایش در همان مدرسه بمانند و غیره. اگر شرکت شما ورشکست شود، میتوانند بروند جای دیگری کار پیدا کنند. بنابراین احتمال استخدامشان بالاتر میرود.
استیو جابز رمز موفقیت سیلیکون ولی را چه چیزی میداند؟
این اثر لانه زنبور است و به نظر من رمز موفقیت سیلیکون ولی این چهار اصل است. فرهنگ ریسک کارآفرینی رابطه نزدیکی با الگوها دارد. مثل شرکت HP. مهندسانی که شرکتها را تأسیس کردند، بازاریابهایی که شرکتها را راه انداختند و حتی شکستهای برجسته.
شکستهایی که به اندازه موفقیت اهمیت دارند. حتی افرادی که شکست میخورند به خاطر تلاش کردن تحسین میشوند. آنها بلند میشوند، خودشان را میتکانند و دوباره مشغول میشوند. ممکن است مدیر یا مؤسس شرکت نباشند اما یک کار خوب پیدا میکنند و امکان بیپول شدنشان وجود ندارد.
اپل نمونهای از یک استارتاپ موفق
اپل یک نمونه کلاسیک استارتاپ در سیلیکون ولی بود. استیو وازنیاک داشت برای شرکت HP کار میکرد و HP نه تنها نمونه اصیل یک استارتاپ و البته الگوی اصلی در سیلیکون ولی بود بلکه اساس اخلاقی استارتاپ هم بود که بر پایه ارزشها بود و نه فقط بر اساس کسب پول و ثروت. اچ پی یک اصل مخصوص داشت که بر اساس ارزشهای آن بود.
اولین مورد این بود که باید سود به دست بیاوری وگرنه نمیشود شرکت را ادامه داد. نکته بعدی، چگونگی رفتار با افراد و اداره شرکت است که به نظرم خیلی ایدهآل گرایانه است. ما از این اصل تأثیر زیادی گرفتیم. دومین نکتهای که ما را نمونه کلاسیک در سیلیکون ولی میکرد این بود که داشتیم محصولی میساختیم که خودمان مشتریاش بودیم.
همان طور که اچپی هم تجهیزات آزمایشی و مهندسی میساخت و خودشان هم مهندس بودند و میتوانستند بازاریابی را انجام بدهند، میتوانستند بفهمند که یک مهندس به جز طراحی از یک محصول چه چیزی میخواهد.
ما یک کامپیوتر میخواستیم و دقیقاً میدانستیم از یک کامپیوتر چه میخواهیم. بنابراین میتوانستیم بازاریابی و مهندسی را با هم انجام بدهیم. البته این موضوع بعد از اینکه شروع به فروش به افراد دیگر کردیم، تغییر کرد اما در سالهای اولیه اپل، محصولمان را به افرادی می فروختیم که مثل خودمان بودند. بسیاری از شرکتهای سیلیکون ولی به همین شکل شروع کردند.
در حوزه فناوری باید همیشه به روز باشید
میدانید، زمانی که من شروع به کار کردم، این یک بیزینس عجیب و غریب بود و یک کار غیرمعمولی در زندگی است. چون هر چیزی که من ساختم زمانی که 50 ساله بشوم، دیگر از رده خارج شده است.
مثلاً کامپیوتر اپل 2 الان دیگر از رده خارج است. مکینتاش چند سال دیگر از رده خارج میشود. این حوزه به گونهای است که اصولش به مدت زیادی مثلاً تا 200 سال دوام ندارند. مانند یک نقاشی نیست که کشیده میشود و مردم تا قرنها به آن نگاه میکنند. یا مثل یک ساختمان که ساخته میشود و قرنها مردم را به حیرت وامیدارد. حوزهای است که وقتی کاری در آن انجام میدهی، ده سال دیگر از بین میرود.
اصلاً تا ده، بیست سال بعد دیگر قابل استفاده نیست. مثلاً الان دیگر نمیشود از اپل 1 استفاده کرد چون نرم افزاری برای آن نیست و بعد از ده سال نمیتوانید از اپل 2 استفاده کنید و حتی نمیتوانید آن را روشن کنید تا ببینید به چه شکلی کار میکرده است.
بنابراین، این کار مثل این است که لایهلایه سنگها را روی هم بگذارید و یک کوه بسازید. میتوانید سهم خودتان را از این سنگها به جا بگذارید تا بتوانید کوه را بزرگتر کنید. افرادی که بالای کوه ایستادهاند نمیتوانند لایههای زیرین را ببینند، شاید فقط بعضی از زمین شناسان بتوانند درک کنند اما همه نمیتوانند.
موفقیت استیو جابز در عصر تکنولوژی
یکی از کارهایی که من و استیو وزنیاک انجام دادیم، ساخت Blue Box بود که الان از رده خارج است. دستگاهی که میتوانستید با آن تماس تلفنی راه دور برقرار کنید. یعنی تعدادی کامپیوترهای تلفنی بودند که به همدیگر وصل بودند و سیگنال و داده به هم میفرستادند تا تماس شما برقرار شود.
سیگنالهایی که همانند تلفنهای معمولی بودند اما فرکانس آنها متفاوت بود. خب ما بین آن فرکانسها یک باکس میساختیم و میتوانستیم کل شبکه تلفن را دور بزنیم تا فکرکند شما یک کامپیوتر تلفنی هستید و سیستم را برای شما باز کند و اجازه بدهد به هر جای دنیا تماس تلفنی مجانی داشته باشید.
میتوانستید از تلفن عمومی زنگ بزنید، به نیویورک بروید، ماهواره به اروپا ببرید، کابل و سیم به ترکیه ببرید، برگردید به لس آنجلس، میتوانستید از هرجای دنیا تماس برقرار کنید، در گوشی داد بزنید و سی ثانیه بعد صدای شما میرسید به آن طرف.
البته باید بگویم که این کارها همه غیر قانونی بود اما نکته اصلی این است که من و استیو آنقدر از این محصول خوشمان آمده بود که فکر کردیم یکی از این دستگاهها بسازیم و در واقع بهترین نوع آن را در دنیا ساختیم: اولین بلو باکس دیجیتال در دنیا. ما دستگاه را به دوستانمان میدادیم، خودمان آنقدر استفاده کردیم که دیگر کسی را نداشتیم تا به او زنگ بزنیم.
ساخت بلو باکس مقدمهای برای ساخت اپل
اما این که دو نوجوان با 100 دلار توانستند چنین دستگاهی بسازند که زیرساختهای چند صد میلیارد دلاریِ کل شبکه تلفن جهانی را از Los Altos Cupertino California کنترل کند، واقعاً جادویی بود.
تجربیاتی مثل این به ما یاد داد که قدرت ایدهها چقدر زیاد هستند. قدرت این که اگر بتوانی چنین کاری انجام دهی، میتوانی زیرساختهای چند میلیارد دلاری را کنترل کنید. میتوانید کارهای قوی انجام بدهید.
اگر ما بلوباکس را نساخته بودیم، اپل هم خلق نمیشد. چون با این کار نه تنها اعتماد به نفس لازم برای خلق چیزی مثل اپل را به دست آوردیم و شش ماه طول کشید تا فرآیند ساختش را تکمیل کنیم بلکه این حس جادویی را داشتیم که میتوانیم دنیا را تحت تأثیر قرار دهیم.
درست مانند بلوباکس بتوانیم دنیا را کنترل کنیم اما با ساخت یک چیز قدرتمندتر. این دو رابطه خیلی نزدیکی با هم دارند و الان به شدت اعتقاد دارم که اگر بلو باکس نبود، اپل هم نبود. اگر میخواهید بدانید که پنج سال دیگر چه اتفاقی میافتد به جریان اصلی نگاه نکنید، به حاشیهها نگاه کنید.
حاشیه در سال 1975، گروه Homebrew Computer Club بود. به این دلیل که پول کافی برای خرید کامپیوتر نداشتند خودشان تصمیم گرفتند کامپیوتر بسازند.
تا به حال به خرید محصولات فیزیکی از کارخانههای چینی با قیمت بسیار مناسب و فروش آن در یک مارکت پلیس بزرگ و جهانی مانند آمازون فکر کردهاید؟ بیزینسی که با آزادی از المان زمان و مکان مسیر یک کسب درآمد 24 ساعته و دلاری را برای شما فراهم میکند. هر چند کار آسانی به نظر نمیرسد اما اگر راهنمای جامع و گامبهگام در این خصوص وجود داشته باشد، مسیر خیلی آسانتر و سریعتر طی میشود. تماشای ویدیوهای معرفی دوره آنلاین بازاریابی و فروش در آمازون و مشاهده نتایج شگفتانگیز دوره آربی شاید نقطه عطف زندگی و کسب و کار شما باشد. پس این پیشنهاد را از دست ندهید.
پاسخ به نظر