خلاصه ای از مقاله:
در این مقاله متن مصاحبه دیوید با فیلیپ نایت ملقب به فیل نایت بنیانگدار برند نایکی را میخوانید. در این جا فیل نایت از شروع کار خود با تولیدکنندگان ژاپنی میگوید و اینکه چگونه توانست بر مشکلات غلبه کند و با تولید محصولات برند نایکی، خود را جهانی کند.
آنچه در این در این مقاله می خوانید
- استفاده از نیاز بازار برای موفقیت
- مهارتهای فیل نایت در موفقیت برند خود
- چرا فیل نایت اورگان را برای تاسیس شرکت انتخاب کرد؟
- آیا فیل نایت دوندهای حرفه ای بود؟
- تحصیل فیل نایت در دانشکده استنفورد
- آشنایی فیل نایت با تولیدکنندگان ژاپنی
- شکل گیری لوگوی نایکی در پورتلند
- رقابت نایکی، آدیداس و پوما برای تولید کفش
- جردن نایک از تبلیغ شخصی تا تبدیل شدن به یک برند موفق
استفاده از نیاز بازار برای موفقیت
دیوید: من چندین سال هست که این کفشها را دارم.
فیل نایت: عالی است.
دیوید: بالاخره یک فرصتی پیش آمد که در موردشان صحبت کنم. بعداً در مورد کفشهای من صحبت میکنیم. وقتی شرکتتان را باز کردید، فکر کنم سال 1962 بود، هیچ چیز در مورد طراحی کفش و مدیریت نمیدانستید و هیچ پولی هم در بساط نداشتید. اما امروز شرکت شما سرمایهای نزدیک به صد میلیارد دلار دارد، درآمدش نزدیک به سی میلیارد دلار است و 62 هزار کارمند دارد. اوایل دهه 60 که شرکت خود را تاًسیس کردید، فکرش را میکردید که به چنین چیزی تبدیل بشود؟
فیل نایت: بعضی وقتها که از من این سؤال را میپرسند، میگویم دقیقاً طبق برنامه پیش رفتیم اما با شما نمیتوانم زرنگ بازی در بیاورم.
دیوید: پس سؤالم تکراری بود؟ فکر کردم اولین نفری هستم که این سؤال را میپرسد.
فیل نایت: بله این یک مسیری بوده است که هیچ کس نمیتوانست پیشبینیاش کند. وقتی که ما شروع به کار کردیم، ارزش کل کفشهای ورزشی برند در آمریکا دو میلیارد دلار بود. سال گذشته ما 9 میلیارد دلار داشتیم که اگر بخواهید با آن سالها مقایسه کنید، 45 درصد سهم بازار هست. ما از رواج روزافزون علاقه به دویدن و پیاده روی و بعد از آن تناسب اندام استفاده کردیم و از این موضوع خیلی سود بردیم.
مهارتهای فیل نایت در موفقیت برند خود
_: به نظرتان شرکت شما بیشتر به خاطر بازاریابی سود برده است یا فناوری، یعنی محصول بهتر یا بازاریابی یا ترکیبی از هردو؟
+: من همیشه میگویم که شرکت ما یک شرکت بازاریابی است و محصول خوب، بهترین تبلیغ است.
_: مهارتهایی که از آنها استفاده کردید چه بودند؟ هوش بود یا انگیزه بالا یا رهبری خوب؟
+: همه اینها.
_: همه آنها؟ به مقدار مساوی؟
+: اگر بخواهم یک مهارت را نام ببرم این است که من همیشه در ارزیابی آدمها خوب عمل میکردم. یکی از مسائلی که دوست دارم به آن اشاره کنم و در کتابم هم ذکر کردم این است که شریکهای اولیهام خیلی ارزشمند بودند، همکارانم و هم تیمیهایم. آنها عالی بودند.
_: حالا که بحث کتاب شد، این کتابتان هست. Shoe Dog و باید اعتراف کنم تا قبل از اینکه آن را بخوانم نمیدانستم که Shoe Dog چه هست؟ برای بینندههای ما توضیح بدهید که Shoe Dog چیست؟
+: Shoe Dog کسی است که عاشق کفش است و منظورم خودم هستم. من دونده بودم. در ورزش دو، توپ و بقیه تجهیزات وجود ندارد، فقط کفش مهم است . به همین دلیل کفش برای من اهمیت پیدا کرد و تا الان هم با من بوده است.
چرا فیل نایت اورگان را برای تاسیس شرکت انتخاب کرد؟
_: شما اهل اورگان هستید درست است؟
+: بله.
_: و یک جایی خواندم که فسیل اولین کفش که متعلق به 9 هزار سال پیش هست در اورگان کشف شده است. آیا این برای شما نشانهای بود تا شرکت خود را در اورگان تأسیس کنید؟
+: تا حالا از این زاویه به آن نگاه نکرده بودم، اما قبول میکنم.
_: پدرتان سردبیر روزنامه بود و یک بار که به دنبال شغل تابستانه بودید به شما گفت که استخدامتان نمیکند. چرا نمیخواستند که استخدامتان کند؟
+: به این خاطر که مرا خوب میشناخت. آن زمان دو روزنامه مهم در پورتلند بود. روزنامهای که پدرم سردبیرش بود. وقتی که من را استخدام نکرد، رفتم به آن سمت خیابان و دفتر آن یکی روزنامه درخواست شغل دادم و قبول شدم. سه سال، تابستانها آنجا کار کردم.
مقاله پیشنهادی: مهارتهایی برای پیشرفت شغلی
آیا فیل نایت دوندهای حرفه ای بود؟
_: در دبیرستان شما ورزشکار دونده بودید. آیا ورزشکار سوپراستار بودید یا معمولی؟
+: کمی بهتر از متوسط بودم اما مطمئنا سوپر استار نبودم.
_: برای دانشگاه اورگان بورس گرفتید؟
+: نه بازیکن فرعی بودم.
_: بهترین رکوردتان 4 دقیقه و 10 ثانیه در یک مایل بود.
+: 4 دقیقه و 13 ثانیه.
_: درست است. 4 دقیقه و 13 ثانیه. سه ثانیه کمتر گفتم.
+: نباید چیزی میگفتم.
_: امروز میتوانیم بگوییم که شما دو انتخاب داشتید. نایکی را تأسیس کنید یا دو 3.56 مایل را انجام بدهید. کدام را انتخاب میکردید؟
+: دو 3.56 مایل و تأسیس نایکی؟
_: بله.
+: نایکی را انتخاب میکنم. ولی انگار با کمی مکث گفتم.
تحصیل فیل نایت در دانشکده استنفورد
_: در عرض3 سال افتخار کسب کردید. بعد رفتید به ارتش و بعد به مدت چند سال به صورت نیمه وقت در ارتش بودید. بعد از آن به دانشکده مدیریت در استنفورد رفتید. چرا استنفورد را برای تحصیل انتخاب کردید؟
+: به این خاطر که استنفورد یک دانشگاه خوب بود و هست و من هم قبول شدم.
_: پس قبول شدید و آنجا در یک کلاس در مورد کارآفرینی شرکت کردید.
+: بله. استاد آن کلاس خیلی فعال و الهام بخش بود و باید برای ایشان یک مقاله مینوشتیم که در واقع مقاله آخر ترم بود و نمره ما بر اساس همین مقاله حساب میشد. باید به یک شرکت کوچک در Bay Area وارد میشدیم یا یک بیزینس کوچک طراحی میکردیم. او گفت که حتماً یک کاری انجام بدهید که در مورد آن اطلاعات کافی داشته باشید. بیشتر همکلاسیهایم پروژه را در مورد الکترونیک نوشتند که من اصلاً بلد نبودم. اما یادم آمد که مربی قدیمی دو و میدانی من در کار ساخت کفش بود و من هم یکی از موشهای آزمایشگاهی او بودم برای تست کفشها. من با فرایند تولید آن آشنایی داشتم، اما آن موقع فکر میکردم که کفشهای ورزشی حتماً باید در آلمان تولید بشوند. به این خاطر که آن زمان آلمان بازار را دراختیار داشت. بعد گفتم شاید بهتر باشد در ژاپن تولید بشوند، چون ژاپن دوربینهای آلمانی را تولید میکرد، بنابراین میتوانست کفشهای آلمانی هم تولید کند و این شد اساس کار من. وقتی مقاله را به استادم تحویل دادم خیلی خوشش آمد.
_: نمره A گرفتید؟
+: بله.
_: بعد فارغالتحصیل شدید و برخلاف این مقاله عالی که نوشته بودید، هیچ شرکت تولید کفشی شما را استخدام نکرد. سرمایه مورد نیاز برای سیلیکون ولی هم نداشتید. آنجا کار پیدا نکردید. برگشتید به شهرتان و حسابدار شدید درست است؟ حسابدار بودن برای شما هیجان داشت؟
+: نه قصد نداشتم که برای 50 سال حسابدار باقی بمانم، اما با افراد زیادی صحبت کردم که چه کاری بکنم و گفتم رشتهام هم مرتبط به مباحث مالی و حسابداری بوده است. به من گفتند که چنین چیزی وجود ندارد و باید مدرک حسابداری عمومی داشته باشید و بعد تحصیلات دانشگاهی شما میتواند به درآمد بیشتر کمک کند و من هم همین کار راکردم.
آشنایی فیل نایت با تولیدکنندگان ژاپنی
_: قبل از اینکه این کار را بکنید تنهایی به سفر دور دنیا رفتید؟
+: نه با یک نفر دیگر شروع کردم ولی او با یک خانم آشنا شد و در هاوایی ماندگار شد. من هم تنها شدم. من چنین مشکلی نداشتم.
_: وقتی در ژاپن بودید با یک تولید کننده کفش ملاقات کردید؟
+: بله. این بخشی از ایدهای بود که با نوشتن آن مقاله به ذهنم رسیده بود که با تولیدکنندههای ژاپنی تماس بگیرم تا ببینم میشود کفشها را به امریکا وارد کرد. من فقط یک بار با آنها تماس گرفتم و خیلی استقبال کردند و کار شروع شد.
_: برگشتید و آنها هم کفشها را ارسال کردند به شرکتی که شما اسمش را روبان آبی گذاشتید. این اسم روبان آبی از کجا به ذهن شما رسید؟
+: همان اول. چون ازمن اسم شرکت را پرسیدند ومن هم باید یک چیزی میگفتم.
_: اسمش را گذاشتید روبان آبی. بعد آنها کفشها را برای شما ارسال کردند و شما هم آنها را میفروختید. یک ماشین Valiant سبز داشتید. کفشها را میگذاشتید داخل صندوقعقب و میرفتید به پیستهای دوومیدانی سر میزدید و کفش میفروختید. درست است؟
+: درست است.
_: و آن زمان اصلاً به فکر ساختن یک شرکت بینالمللی نبودید.
+: به این خاطر که فکر میکردم تازه اول راه است و میشود بزرگترش کرد، اما همانطور که قبلاً هم گفتم هیچکس انتظار نداشت که شرکت تا این حد گسترش پیدا کند.
شکل گیری لوگوی نایکی در پورتلند
-: در یک نقطه زمانی آن شرکت ژاپنی شروع به رقابت با شما کرد و شما شرکت خودتان را به نام نایکی راه انداختید. به دنبال یک لوگو برای شرکت خودتان بودید و یک نفر این طرح را برای شما زد. 35 دلار به او دادید؟
+: بله. یک دانشجوی گرافیک در دانشگاه پورتلند بود که نیاز به پول داشت و به او گفتیم ساعتی دو دلار به شما میدهیم تا برای ما طراحی کنید و او هم 17 ساعت و نیم روی آن کار کرد.
_: بسیار عالی است. 35 دلار. خیلی خوب است.
+: البته پایان ماجرا خوب بود. وقتی وارد بورس شدیم، 500 سهم از شرکت را به او دادیم و او هم تا حالا حتی یکی از سهامهایش را نفروخته است و الان هم میلیونها دلار ارزش دارد.
_: عالی است. پس شما از آن شرکت ژاپنی جدا شدید و شرکت خودتان را راه انداختید.کفشها را خودتان طراحی میکردید یا تصمیم میگرفتیدکه ظاهر کفش¬ها چطوری باشد؟
+: ما خیلی عجله داشتیم. یادم آمد به جانافکندی که گفتند چطور قهرمان شدید گفت خیلی راحت. آنها قایقم را غرق کردند. شرکت ژاپنی تایگر به ما اولتیماتوم داد و گفت که یا 51 درصد شرکتتان را به ما میفروشید یا کفشها را به توزیع کنندههای دیگر میدهیم. برایمان هم مهم نیست این یک تکه کاغذ چه میگوید. به همین دلیل به این نتیجه رسیدیم که تولید کننده را عوض کنیم. بله عجله داشتیم و اولین کفشها را در یک دفتر در توکیو ژاپن تولید کردیم در عرض یک آخر هفته.
_: میخواهم رازتان را برملا کنم. اگر کفشهای خوبی داشته باشید میتوانید سریعتر بدوید یا خیلی فرقی نمیکند؟
+: به نظر من کفش خیلی مهم است و هرچه کفش سبکتر باشد برای دویدن بهتر است. مثلاً اگر بخواهید با کفش مجلسی بدوید مسلماً کمتر از وقتی میدوید که کفش ورزشی صدگرمی داشته باشید. آن قدیمها وقتی در دانشگاه اورگان دونده بودم کفشهای ورزشی برزنتی داشتیم و وقتی شش مایل میدویدیم انگشتهای پاهایمان خونریزی میکردند. بنابراین کفش مهم است .
رقابت نایکی، آدیداس و پوما برای تولید کفش
_: وقتی شرکت خودتان یعنی نایکی را راه انداختید، شرکتهای اصلی بازار، آلمانی بودند یعنی آدیداس و پوما. از این که شما وارد بازار شده بودید راضی بودند یا تلاش کردند که شما را از صحنه بیرون کنند؟
+: نه آنها زیاد نگران ما نبودند، تا اینکه دیگر خیلی دیر شده بود و ما جای خودمان را پیدا کرده بودیم.
-: بگذارید این را از شما بپرسم. تا یک مدتی شما لباسهای راحتی هم تولید میکردید. اول لباسهای ایروبیک بعد هم لباسهای راحتی. شما تلاش کردیدکه کفشهای ورزشی را تبدیل به پوشش غیررسمی و راحت کنید. این کار جواب داد؟
+: لباسهای ورزشی و کفش و لباس هنوز هم بخش مهمی از بیزینس ما هستند.
_: به عبارت دیگر کفشهای شما فقط برای ورزشکارها نیست و هر کسی که بخواهد برای راحتی از آنها استفاده کند هم میتواند بپوشد و دوست دارید که مردم کفشهای ورزشی را با کت و شلوار بپوشند.
+: بله. خیلی شیک شدید.
_: آیا هیچ کفشی غیر از نایکی میپوشید؟
+: نه.
_: خب وقتی کت و شلوار رسمی میپوشید هم کفش نایکی میپوشید؟
+: بله. کفش نایکی سیاه میپوشم.
جردن نایک از تبلیغ شخصی تا تبدیل شدن به یک برند موفق
_: بگذارید در مورد بسکتبال از شما بپرسم. در بسکتبال فردی داریم به اسم مایکل جردن. اسمش را شنیدید درست است؟
+: بله شنیدهام.
_: آیا بستن قرارداد با او سخت بود و اینکه چرا کفشهای او آنقدر محبوب شدند؟ در واقع محبوبترین کفشها در تاریخ دنیای ورزش.
+: بله بستن قرارداد با او خیلی سخت بود چون همه خواهانش بودند و ما درآن جنگ برنده شدیم.
_: به خاطر شخصیت خودتان بود؟
+: مسلم است.
_: پول نبود فقط شخصیتتان بود.
+: نه ما پیشنهاد خیلی خوبی به او دادیم. ما بازیکنهای خوب زیادی داشتیم. بازیکن عالی زیاد نداشتیم و فکر میکردیم که شانس آن را دارد. او خیلی خیلی بهتر از چیزی بود که فکرش را میکردیم. وقتی کفشهای مخصوص را برایش تولید کردیم خیلی هیجانانگیزش کردیم. قرمز و سیاه و سفید. سه رنگ اصلی. او هم خیلی بازیکن پرهیجانی بود، سریع بود و زیاد میپرید. همه کارها را خوب انجام میداد، خوشتیپ بود، خوب حرف میزد، ظاهر کفش هم خیلی خاص بود و دیویداسترن یک لطفی به ما کرد و گفت این کفشها در لیگ ملی بسکتبال ممنوع است. ما هم یک تبلیغ بزرگ برایشان کردیم و گفتیم ممنوع در لیگ ملی و همه جوانها افتادن دنبال این کفشها.
مقاله پیشنهادی: راز موفقیت برندهای بزرگ
_: اما مایکل جردن بیش از یک دهه است که در NBA بازی نکرده است اما این کفشها هنوز هم پرفروشترین کفشهای بسکتبالِ شما هستند. چرا؟
+: جردن زمانی بازنشسته شد که فروش ما از کفش جردن 700 میلیون دلار بود و الان تبدیل به یک برند شده است و فروش ما الان از کفش جردن 3 میلیارد دلار است. بعضی از جوانها او را میشناسند و میدانند که یک اسطوره تاریخی بوده است. اما بعضیهایشان حتی نمیدانند که چه کسی بوده است و تبدیل به یک برند شده است که از تبلیغ شخصی تبدیل به برند شد.
_: یعنی وقتی کفشهایش را میپوشید بالاتر میپرید چون فکر نکنم اگر من بپوشم بتوانم بالاتر بپرم.
+: فکر کنم بتوانید.
_: جدی؟ پس بروم بخرم.
دنبال نمودن شیوه زندگی و در واقع لایف استایل افراد موفق جهان، یکی از راهکارهای مهم برای پیدا کردن راه درست زندگی و کسب کار می باشد. آشنایی با افراد موفقی که عملکرد آنها در زندگی، مورد علاقه شما می باشد، تصویرسازی شما از یک زندگی صحیح را بهتر و طی کردن مسیر پیشرفت و موفقیت را برای شما آسانتر می سازد. دقیقا همان نکته ای که در مجموعه برنامه های جذاب و رایگان هیروتایم به آن می پردازیم.
پاسخ به نظر