خدمات راه اندازی صفر تا صد بیزینس فروش در آمازون - برای تعداد محدود رزرو فرصت

مشاوره رایگان در تلگرام و واتساپ
مشاوره رایگان در تلگرام و واتساپ

داستان انگیزشی زندگی موفق آرنولد شوارتزنگر

توضیحات کوتاه :
در زندگی افراد منفی‌باف زیادی وجود دارند که برای انجام هر کاری ساز مخالف می‌زنند و سعی می‌نمایند شما را از آن کار منصزف کنند. به حرف افراد منفی‌باف گوش فرا ندهید و مسیر خود را ادامه طی نمایید.

به اشتراک بگذارید

امتیاز شما به این مطلب

5

تعداد امتیازها: 1

  • 2.1k
  • 0
  • مدت زمان مطالعه 3 دقیقه
داستان انگیزشی زندگی موفق آرنولد شوارتزنگر

 

خلاصه ای از مقاله

در بخش اول این مقاله، با اولین قانون موفقیت از زبان آرنولد شوارتزنگر آشنا شدید که همان داشتن رویا و هدف برای زندگی است. در این قسمت، شما را با دو قانون مهم دیگر وی آشنا خواهیم کرد. این که به حرف افراد منفی‌باف اهمیت ندهیم و سخت تلاش کنیم.

 

آنچه در این مقاله می خوانید:

قانون شماره 2 به حرف منفی باف‌ها گوش نکنید

قانون شماره دو این است که به حرف منفی‌باف‌ها گوش ندهید. هر کاری که تا به حال انجام داده‌ام، همه در ابتدا می‌گفتند امکان‌پذیر نیست. نمی‌توانی آن را انجام دهی. موفق نمی‌شوی. یادم است وقتی می‌خواستم قهرمان بدنسازی بشوم، حتی پدر و مادرم و افرادی که اطرافم بودند، می‌گفتند غیرممکن است. چرا قهرمان اسکی نمی‌شوی؟ چون در اتریش سراغ اسکی می‌روند یا چرا قهرمان دوچرخه سواری یا دو و میدانی نمی‌شوی. نمی‌توانی قهرمان بدنسازی بشوی. این‌ها حرف‌هایی بود که به من می‌زدند و من می‌خواستم به مردم ثابت کنم که اتفاقاً می‌شود و امکان‌پذیراست. بنابراین هر موقع فردی به من می‌گفت نمی‌شود، من می‌شنیدم می‌شود. وقتی می‌گفتند نه، من می‌شنیدم بله. وقتی می‌گفتند غیرممکن است، من می‌شنیدم ممکن است. چون قویا به حرف نلسون ماندلا اعتقاد دارم که گفت: «هر چیزی غیرممکن است تا وقتی که یک نفر آن را انجام بدهد.» من به خودم گفتم: «من آن را انجام می‌دهم و به آنها ثابت می‌کنم که امکان‌پذیر است. شاید کسی قبلا آن را انجام نداده باشد، من با آن مشکلی ندارم. اما من آن کار را انجام می‌دهم. به حرف منفی‌باف‌ها گوش ندادم.

مقاله پیشنهادی: با افراد بدبین چگونه رفتار کنیم؟

 

فروش در آمازون

 

وقتی آرنولد تسلیم افراد منفی باف نمی شود

این فقط در مورد بدنسازی نبود برای مهاجرت به آمریکا هم همینطور بود. وقتی می‌خواستم به آمریکا بیایم همه به من می‌گفتند نمی‌توانی، پولی نداری به آنجا بروی. اگر هم بروی، باز هم پولی نداری تا بتوانی آنجا زندگی کنی. فکر می‌کنی آنجا فرش قرمز برایتان پهن کرده‌اند؟ بدنساز‌های حرفه‌ای زیادی آنجا هست. دائما حرف‌های منفی، نمی‌توانی، نمی‌شو، غیرممکن است. وقتی می‌خواستم وارد دنیای بازیگری بشوم، هم اوضاع همینطور بود. تصورش را بکنید، من آن موقع دیگر بدنساز حرفه‌ای بودم، 113 کیلو وزن داشتم، 6 بار قهرمان المپیا شده بودم، پنج بار Mr. Universe شده بودم. در کل13 تا قهرمانی جهانی بدنسازی داشتم. به یکی از مدیران برنامه‌ها گفتم: «چطور می‌توانم فیلم بازی کنم. او خندید و گفت: «بامزه بود آرنولد.» به یک تهیه کننده گفتم می‌خواهم فیلم بازی کنم، می‌خواهم نقش اول داشته باشم، او هم خندید. همه می‌گفتند: امکان ندارد. من گفتم چرا ممکن نیست؟ می‌گفتند یک نگاه به قد و قواره‌ات بکن. 113 کیلو وزن داری. بدن هرکولی و عضلانی مربوط به 20 سال پیش است. 20 سال پیش، فیلم‌های هرکولی و سامسون و از این قبیل مد بود و طرفدار داشت اما الان دیگر نه. الان دهه هفتاد است.

 

داستان انگیزشی زندگی آرنولد شوارتزنگر

 

می‌دانید الان سمبل جذابیت کیست؟ آل پاچینو، با وزن 150 پوند و داستین هافمن با وزن 146 پوند، سمبل جذابیت هستند. یک نفر دیگر که سمبل جذابیت است، وودی آلن است. فکرش را بکنید. آنها به من می‌گفتند که این آدم‌ها سمبل‌های جذابیت عصر جدید هستند. فراموشش کن. آنها گفتند حتی اگر وزن خود را  هم کم کنیدو به بدن نرمال برسی، لهجه‌ خود را چه کار می‌کنی؟لهجه‌ات باعث ترس مردم می‌شود. لهجه آلمانی برای مردم چندش‌آور است. مردم می‌ترسند. تا به حال هیچ‌کس نتوانسته است در هالیوود با لهجه نقش اول بگیرد، امکان ندارد. آمریکایی‌ها دوست دارند بازیگرانشان مثل جان وین حرف بزنند یا برت رینولدز یا کلینت ایستوود. نه یکی مثل فیلم Hogan’s Heroes یا یک فیلم مربوط به نازی‌ها. از این قبیل حرف‌ها می‌زدند. می‌گفتند مشکل بعدی اسم تو است. چه کسی می‌تواند اسم به این سختی را تلفظ کند؟ هیچ‌کس نمی‌تواند آن را تلفظ کند، پس فراموشش کن. این‌ها حرف‌هایی بود که به من می‌گفتند. فکرش را بکنید. از این تهیه کننده به آن تهیه کننده، از این مدیر برنامه به آن مدیر برنامه می‌رفتم و همه آنها، همین را می‌گفتند. خیلی دلگرم کننده است، مگر نه؟

 

داستان انگیزشی زندگی آرنولد شوارتزنگر

 

مقاله پیشنهادی: 4 راه جلوگیری از تاثیر افراد منفی در زندگی

چگونه آرنولد به حرف افراد منفی باف اهمیت نداد؟

اما می‌دانید، اصلاً اهمیت ندادم. چون ایمان داشتم که می‌توانم نقش اول داشته باشم. ایمان داشتم که می‌توانستم یک کلینت ایستوود یا برت رینولدز یا وارن بیتی، چالرز برانسون یا هر کسی دیگری باشم. ایمان داشتم که می‌توانستم مثل آنها بشوم. می‌گفتم بر روی آن نردبان به اندازه کافی جا هست، تا بتونم از آن بالا بروم. به پشت سرم نگاه کردم و هر آنچه از ورزش یاد گرفته بودم، دوباره به یاد آوردم. فقط نیاز به تلاش زیاد دارد. به خودم می‌گفتم: «در بدنسازی، من روزی پنج، شش ساعت کار می‌کردم، حالا هم برای بازیگری همین کار را انجام می‌دهم. البته به کالج رفتم تا زبان انگلیسی بخوانم. کلاس‌های صدا، حذف لهجه و بازیگری رفتم و کل روز را تلاش کردم. در مدت کوتاهی، یک فیلم به اسم «هرکول در نیویورک» ساختم، که البته مستقیم رفت در سطل آشغال. با این حال، من را ناامید نکرد. هنوز هم هدفم همان بود.

 

داستان انگیزشی زندگی آرنولد شوارتزنگر

 

بعد از آن، فیلم خیابان‌های سانفرانسیسکو ،stay hungry و Pumping Iron و the Villain را ساختم و ناگهان دینو دِ لورنتس و یونیورسال استودیو که بزرگترین استودیو بود، از من خواستند در فیلم Conan the Barbarian بازی کنم. بعد از بازی در این فیلم، کارگران فیلم که John Millius بود در کنفرانس مطبوعاتی گفت: «اگر آرنولد را نداشتیم مجبور بودیم یک آرنولد برای خودمان بسازیم. پس به او فکرکنید.» بدنی که همه می‌گفتند طرفدار ندارد، چون زمانه‌اش گذشته است. چند سال بعد، من فیلم Conan and the barbarian را ساختم که در زمان اکران، در تابستان 1982، تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم گیشه شد. کارگردان می‌گوید: «اگر بدن آرنولد را نداشتیم، باید یکی می‌ساختیم.» ناگهان بدن من تبدیل می‌شود به سرمایه و نقطه قدرت. در مورد فیلم ترمیناتور هم همینطور بود. وقتی فیلم تمام شد، جیمز کامرون به مطبوعات گفت: «اگر آرنولد این لهجه را نداشت و مثل ماشین حرف نمی‌زد، فکر نمی‌کنم فیلم موفقی از آب در می‌آمد.» فکرش را بکنید. بدن و لهجه‌ای که همه از آن ایراد می‌گرفتند، تبدیل به سرمایه من شد. اما من به حرف آن بازنده‌ها گوش نکردم. اصلاً به حرفشان گوش نکردم. درمورد سیاست هم همین اتفاق افتاد و همه به می‌گفتند نه امکان ندارد. نمی‌توانی فرماندار کالیفرنیا بشوی. در همه وقت، اوضاع به این شکل است. اما واقعیت این است که شما نباید به منفی‌باف‌ها گوش بدهید. این یک درس خیلی مهم برای همه شما است.

 

داستان انگیزشی زندگی موفق آرنولد شوارتزنگر

 

رفتار با افراد منفی باف به سبک آرنولد

هر وقت کسی به شما گفت که کاری نشدنی است، ایده احمقانه‌ای است و نمی‌توانید، در ذهن خودتان به او بگویید: «بروید به درک، خیلی بیشعور هستید. شما چه می‌دانید؟ اگر به این‌ها گوش داده بودم، چه در بدنسازی، چه بازیگری، چه سیاست، امروز اینجا نبودم که با شما حرف بزنم. در اتریش بودم و در کوه‌های آلپ برای خودم آواز می‌خواندم. درست است شاید الان در اتریش در حال آواز خواندن بودم، دقیقاً داشتم همین کار را انجام می‌دادم. به همین دلیل است که می‌گویم به حرف منفی‌باف‌ها گوش ندهید.

 

داستان انگیزشی زندگی موفق آرنولد شوارتزنگر

 

قانون شماره 3 سخت تلاش کنید

هیچ نسخه جادویی وجود ندارد، هیچ معجزه‌ای وجود ندارد، راه میانبری وجود ندارد. تنها راهی که دارید، کار و کار وکار است. واقعاً عصبانی می‌شوم وقتی مردم به من می‌گویند وقت ندارند که روزی 45 دقیقه به باشگاه بروند و ورزش کنند. 45 دقیقه، روزانه برای پیشرفت چه ذهنی چه بدنی. فرض کنید که هرروز یک ساعت در مورد تاریخ مطالعه می‌کنید. بعد از 365 ساعت چقدر یاد می‌گیرید؟ در یک سال. فکر کنید که اگر در مورد تاریخ موسیقی و موسیقی‌دان‌ها مطالعه کنید، چقدر یاد می‌گیرید. فرض کنید که می‌خواهید بیزینس راه‌اندازی کنید و هر روز یک ساعت در مورد آن مطالعه کنید. فکر کنید که چقدر پیشرفت می‌کنید. خیلی عصبانی می‌شوم وقتی مردم می‌گویند وقت ندارند. هر روز 24 ساعت وقت داریم، 6 ساعت در روز می‌خوابید، همچنان 18 ساعت دارید. شاید بگویید من 6 ساعت نمی‌خوابم، بلکه 8 ساعت می‌خوابم. پس ساعت خوابتان را بیشتر کنید. هر فردی به طور متوسط 8 تا 10 ساعت در روز کار می‌کند. فرض کنیم 10 ساعت کار، پس 8 ساعت دیگر داریم. اگر یک ساعت یا شاید هم 2 ساعت هم برای رفتن به محل کار در نظر بگیریم، همچنان 6 ساعت وقت دارید. با این 6 ساعت چه کار می‌کنید. کمی غذا می‌خورید. کمی حرف می‌زنید، اما می‌بینیدکه هنوز چقدر وقت دارید، البته اگر برای آن برنامه‌ریزی کنید.

 

فروش در آمازون

 

راز موفقیت آرنولد چیست

اجازه بدهید مطلبی را به شما بگویم. وقتی به آمریکا آمدم، به کالج می‌رفتم. 5 ساعت در روز ورزش می‌کردم، کارگری ساختمان هم می‌کردم. در آن زمان، بدنسازی درآمدی نداشت. من هیچ پولی برای خرید مکمل‌های تغذیه‌ای نداشتم. باید کار می‌کردم. بنابراین رفتم سرکار. به کالج رفتم. در باشگاه تمرین کردم و شب‌ها هم از ساعت 8 تا 12 می‌رفتم کلاس بازیگری. 4 روز در هفته. من تمام این کارها را انجام دادم و حتی یک دقیقه هم هدر ندادم. به همین خاطر است که الان اینجا ایستاده‌ام . در دهه هفتاد با محمد علی کلی خیلی رابطه نزدیکی داشتم. محمد علی خیلی سخت کار می‌کرد. یادم است یک روز که داشت تمرین می‌کرد و دراز نشست انجام می‌داد، یک نویسنده ورزشی در باشگاه بود. از او پرسید: «چند تا دراز نشست می‌زنید؟» و او گفت: «من تعدادش را نمی‌شمارم تا وقتی که بدنم درد بگیرد.» فکرش را بکنید تا وقتی که دردی احساس نمی‌کرد، دراز نشست‌هایش را نمی‌شمرد. تازه از آن موقع شروع به شمارش می‌کرد. این همان معنی سخت تلاش کردن است. فرقی هم نمی‌کند. من به حرف تد ترنز باور دارم که می‌گفت: «سخت تلاش کنید و برایش تبلیغ کنید.» یعنی چه؟ یعنی تلاش کنید، زود بخوابید، زود بیدار شوید و برایش آن تبلیغ کنید. بنابراین سخت تلاش کنید و بعد به همه دنیا نشان بدهید که چه کار می‌کنید. پس موضوع این است. کارتان را به دنیا نشان بدهید. اگر شرکت دارید، اگر فیلمی ساختید، اگر ورزشکار هستید، سخت تلاش کنید، اما بعد برای آن تبلیغ و همه را باخبر کنید. این سه قانونی بود که من برای موفقیت داشتم و با شما در میان گذاشتم.

 

امیدواریم با ارائه این مطالب به پیشبرد اهداف شما کمک شایانی کرده باشیم. اگر شما دوست عزیز و همراه گرامی سایت عزت خواه دات کام مشتاق هستید در زندگی شخصی و کاری عملکرد بهتری داشته باشید، یک پیشنهاد ارزشمند برای شما داریم و آن مطالعه مقاله آشنایی با دوره پاراسل زندگی و تماشای ویدیو معرفی این دوره است. در پاراسل زندگی با روشی کاربردی برای ساخت یک زندگی ایده آل با شما همراه خواهیم بود.

 

 
نویسنده:
https://ezzatkhah.com/arnold-schwarzenegger-inspirational-success-story
ezzatkhah

نظرات کاربران

شما هم میتوانید نظر خود را در رابطه با این مطلب برای ما ارسال نمایید.

برای ارسال نظر باید عضو سایت باشید، اگر قبلا در سایت ثبت نام کرده اید اینجا را کلیک کنید.

captcha Refresh

مطالب مرتبط